" وَ إِنَّ اللَّهَ بِكُمْ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ"- در اينكه آيه شريفه را با ذكر رأفت و رحمت خدا ختم كرد اشارهاى است به اينكه آن ايمانى كه رسول خدا (ص) ايشان را به سويش مىخواند خير ايشان و صلاح ايشان است، چون تنها كسانى كه از آن ايمان بهرهمند مىشوند خود ايشانند، نه خدا از آن سودى مىبرد و نه رسولش، پس در اين خاتمه آن ترغيب و تشويق بر ايمان و انفاق كه در صدر بود تاكيد شده است.
" وَ ما لَكُمْ أَلَّا تُنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لِلَّهِ مِيراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" كلمه" ميراث" به معناى مالك شدن مالى است كه از ميت به بازماندگانش منتقل مىشود، و اضافه ميراث به آسمانها و زمين اضافه بيانيه است، يعنى مىخواهد بفرمايد آسمانها و زمين با آنچه در آن دو است همان ميراث است، پس آنچه خدا در آسمانها و زمين خلق كرده و صاحبان عقل چون انسان آنها را ملك خود پنداشته ملك خدا است. خلاصه اينكه مىخواهيم بگوييم كلمه آسمانها و زمين شامل موجوداتى هم كه از مواد آسمانها و زمين خلق شدهاند و انسانها آنها را به خود اختصاص داده و در آن تصرف مىكنند مىشود، و اختصاص مذكور ملكى است اعتبارى، كه خدا ايشان را هدايت كرد به اينكه آن را اعتبار كنند، و با اعتبار آن جهات زندگى دنياى خود را نظم بخشند.
چيزى كه هست نه انسانها باقى مىمانند، و نه آن ملكهاى اعتبارى برايشان باقى مىماند، بلكه انسانها مىميرند و آن ملكها به افراد بعد از ايشان منتقل مىشود، و همچنين انسانها مىميرند، و اموال دست به دست مىگردد تا باقى نماند مگر خداى سبحان.
پس مثلا زمين و آنچه در آن است و آنچه بر روى آن است و براى بشر جنبه ماليت دارد يكپارچه و هميشه ميراث است، چون هر طبقه از طبقات ساكنين زمين آنها را از طبقه قبل ارث مىبرد، در نتيجه ميراثى دائمى است، كه دست به دست مىچرخد، از جهت ديگرى نيز ميراث است، براى اينكه روزگارى خواهد رسيد كه تمامى انسانها از بين مىروند، و براى آن نمىماند مگر خدايى كه انسانها را خليفه خود بر زمين كرده بود.
پس به هر دو جهت و هر دو معنا ميراث آسمانها و زمين براى خدا است، اما به معناى اول، به خاطر اينكه خداى تعالى مال دنيا را به اهل دنيا تمليك كرده بود، البته تمليكى كه در عين حال خودش باز مالك بود و هست.