ترجمه تفسیر المیزان

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

جلد 19 -صفحه : 676/ 391
نمايش فراداده

اين وجه هم همان اشكال را دارد كه وجه قبلى داشت، براى اينكه در جايى سخن از داورى مى‏رود كه مورد اختلاف باشد، و مقام آيه چنين مقامى نيست، و لذا در آيه شريفه" إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ" «7» به خاطر اينكه سخن از اختلاف‏ رفته، كلمه" يفصل" را به داورى معنا مى‏كنيم، و مى‏گوييم معنايش اين است كه:

پروردگار تو در قيامت بين آنان در آنچه در باره‏اش اختلاف مى‏كنند داورى خواهد كرد.

" وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ"- اين جمله متمم جمله" لَنْ تَنْفَعَكُمْ" و به منزله تاكيد آن است، و معنايش اين است كه:

روز قيامت أرحام و اولاد، شما را در برطرف كردن آثار اين خيانت و امثال آن سودى نخواهند داشت، و خدا بدانچه مى‏كنيد بينا است و چيزى بر او پوشيده نيست، و به عظمت اين خيانت شما آگاه است، و خواه ناخواه شما را بر آن مؤاخذه خواهد نمود.

اسوه بودن ابراهيم (عليه السلام) و پيروانش در تبرى از مشركين و توضيح در باره استغفار ابراهيم (عليه السلام) براى پدر و اينكه استثناى" إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ ..." متصل است يا منقطع‏

" قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ ... أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ" در اين جمله خطاب را متوجه مؤمنين كرده. و جمله" أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ" معنايش اتباع و اقتداء نيكو به ابراهيم است. و جمله" وَ الَّذِينَ مَعَهُ" به ظاهرش دلالت دارد بر اينكه غير از لوط و همسر ابراهيم كسانى ديگر نيز به وى ايمان آورده بودند.

" إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ"- يعنى ما از شما و از بت‏هاى شما بيزاريم، و اين بيان همان چيزى است كه بايد در آن اسوه و اقتداء داشته باشند.

" كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ"- اين قسمت از آيه برائت را به آثارش معنا مى‏كند، و آثار برائت همين است كه به عقيده آنان كفر بورزند، و ما دام كه مشركند با آنان دشمنى كنند تا روزى كه خداى واحد سبحان را بپرستند.

و مراد از كفر ورزيدن به آنان، كفر ورزيدن به شرك آنان است، به دليل اينكه فرموده:

" حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ- تا زمانى كه به خداى واحد ايمان بياوريد" و معناى كفر به شرك آنان اين است كه با شرك آنان عملا مخالفت شود، هم چنان كه عداوت مخالفت و ناسازگارى قلبى است.

خود آنان برائتشان از مشركين را به سه امر تفسير كرده‏اند:

اول مخالفت عملى با شرك آنان، دوم عداوت قلبى با ايشان، و سوم استمرار اين وضع ما دام كه بر شرك خود باقى‏اند. مگر اينكه دست از شرك برداشته، به خداى واحد ايمان آورند.

" إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ"- اين جمله استثنايى است از كليتى كه جمله‏هاى قبل بر آن دلالت مى‏كرد، و آن اين بود كه ابراهيم و مؤمنينى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق، تبرى جستند، و هر رابطه‏اى كه ايشان را به آنان پيوسته كند قطع نمودند، به جز يك رابطه، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت:

" لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ ...".