اين وجه هم همان اشكال را دارد كه وجه قبلى داشت، براى اينكه در جايى سخن از داورى مىرود كه مورد اختلاف باشد، و مقام آيه چنين مقامى نيست، و لذا در آيه شريفه" إِنَّ رَبَّكَ هُوَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فِيما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ" «7» به خاطر اينكه سخن از اختلاف رفته، كلمه" يفصل" را به داورى معنا مىكنيم، و مىگوييم معنايش اين است كه:
پروردگار تو در قيامت بين آنان در آنچه در بارهاش اختلاف مىكنند داورى خواهد كرد.
" وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ"- اين جمله متمم جمله" لَنْ تَنْفَعَكُمْ" و به منزله تاكيد آن است، و معنايش اين است كه:
روز قيامت أرحام و اولاد، شما را در برطرف كردن آثار اين خيانت و امثال آن سودى نخواهند داشت، و خدا بدانچه مىكنيد بينا است و چيزى بر او پوشيده نيست، و به عظمت اين خيانت شما آگاه است، و خواه ناخواه شما را بر آن مؤاخذه خواهد نمود.
" قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ ... أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ" در اين جمله خطاب را متوجه مؤمنين كرده. و جمله" أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ" معنايش اتباع و اقتداء نيكو به ابراهيم است. و جمله" وَ الَّذِينَ مَعَهُ" به ظاهرش دلالت دارد بر اينكه غير از لوط و همسر ابراهيم كسانى ديگر نيز به وى ايمان آورده بودند.
" إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ"- يعنى ما از شما و از بتهاى شما بيزاريم، و اين بيان همان چيزى است كه بايد در آن اسوه و اقتداء داشته باشند.
" كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ"- اين قسمت از آيه برائت را به آثارش معنا مىكند، و آثار برائت همين است كه به عقيده آنان كفر بورزند، و ما دام كه مشركند با آنان دشمنى كنند تا روزى كه خداى واحد سبحان را بپرستند.
و مراد از كفر ورزيدن به آنان، كفر ورزيدن به شرك آنان است، به دليل اينكه فرموده:
" حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ- تا زمانى كه به خداى واحد ايمان بياوريد" و معناى كفر به شرك آنان اين است كه با شرك آنان عملا مخالفت شود، هم چنان كه عداوت مخالفت و ناسازگارى قلبى است.
خود آنان برائتشان از مشركين را به سه امر تفسير كردهاند:
اول مخالفت عملى با شرك آنان، دوم عداوت قلبى با ايشان، و سوم استمرار اين وضع ما دام كه بر شرك خود باقىاند. مگر اينكه دست از شرك برداشته، به خداى واحد ايمان آورند.
" إِلَّا قَوْلَ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ ما أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ"- اين جمله استثنايى است از كليتى كه جملههاى قبل بر آن دلالت مىكرد، و آن اين بود كه ابراهيم و مؤمنينى كه با وى بودند، از قوم مشرك خود به طور كلى و مطلق، تبرى جستند، و هر رابطهاى كه ايشان را به آنان پيوسته كند قطع نمودند، به جز يك رابطه، و آن گفتار ابراهيم به پدرش بود كه گفت:
" لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ ...".