در تفسير قمى در ذيل آيه" إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ" گفته است:
يعنى چنان صف مىبندند كه گويى بنيانى استوار و انهدامناپذيرند «1».
و در مجمع البيان در ذيل آيه" وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَ قَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ" گفته:
در قصه قارون روايت شده كه توطئهاى عليه موسى (ع) چيد، و آن اين بود كه زنى را وادار كرد كه بگويد موسى با من زنا كرده. و نيز جمعى را وادار كرد كه بگويند موسى برادرش هارون را به قتل رسانده «2».
و در تفسير قمى در ذيل جمله" وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ ..."، آمده كه امام (ع) فرموده:
بعضى از يهوديان- خدا لعنتشان كند- از رسول خدا (ص) پرسيدند:
چرا به نام احمد و محمد و بشير و نذير ناميده شدى.
فرمود: اما محمد ناميده شدم، بدين جهت كه من در زمين محمود (و از نظر دوست و دشمن ستودهام). و اما أحمد ناميده شدم بدين جهت كه من در آسمان احمد (و ستودهتر از ستودگيم در زمينم). و اما بشير خوانده شدم به خاطر اين كه هر كس مرا اطاعت كند به بهشت بشارت دارد.
و نذير خوانده شدم چون خدا هر كسى را كه نافرمانيم كند از آتش انذار كرده «3».
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عرباض بن ساريه روايت كرده كه در باره همان آيه گفته است:
من از رسول خدا (ص) شنيدم كه فرمود:
من در ام الكتاب، عبد اللَّه و خاتم النبيين بودم در حالى كه آدم در بين آب و گل خود بود، و به زودى تاويل اين سخن را مىگويم:
من دعاى ابراهيم، و بشارت عيسى و رؤياى مادرم هستم.
ابراهيم دعا كرد كه نبوت را در ذريهاش قرار دهد، و عيسى به آمدنم بشارت داد، و مادرم در خواب ديد كه نورى از او خارج شد، كه با آن كاخهاى شام را برايش روشن كرد «4».
و در عيون الاخبار به سند خود از صفوان بن يحيى صاحب السابرى روايت كرده كه گفت:
ابو قره دوست جاثليق از من درخواست كرد وسيله ديدارش با امام رضا (ع) را فراهم سازم.
(1) تفسير قمى، ج 2، ص 365. (2) مجمع البيان، ج 9، ص 279. (3) تفسير قمى، ج 2، ص 365. (4) الدر المنثور، ج 6، ص 213.