بگو در آيد. همين كه بر آن جناب وارد شد، فرش منزل آن جناب را بوسيد، و گفت: در دين ما اين عمل در برابر اشراف و بزرگان اهل زمانمان واجب است.آن گاه عرضه داشت:خدا اصلاحت كند، چه مىفرمايى در باره فرقهاى كه ادعايى كردهاند، و فرقهاى ديگر كه همه عادلند به نفع ايشان شهادت دادند. فرمود:
چنين ادعايى پذيرفته است. آن گاه گفت: چه مىگويى در باره فرقهاى ديگر كه ادعايى مىكند، و فرقههاى ديگر به نفع ايشان شهادت نمىدهند؟ فرمود دعويشان پذيرفته نيست.آن گاه گفت:ما مسيحيان ادعاء داريم كه عيسى روح اللَّه و كلمه او است، مسلمانان هم دعوى ما را پذيرفتند، و بر صدق دعوى ما شهادت دادند. از سوى ديگر مسلمانان ادعاء كردند:محمد پيغمبر است، و ما پيرو آنان نشديم، بنا بر اين كيش مسيحيت را هر دو قبول داريم، و اسلام را يكى از ما، و آن دينى كه مورد اتفاق هر دو است بهتر است.امام ابو الحسن رضا (ع) پرسيد:
نام تو چيست؟ عرضه داشت:
يوحنا. فرمود:
اى يوحنا ما مسلمانان كه عيسى را روح اللَّه و كلمه خدا مىدانيم هر عيسى نامى را، به اين سمت نمىشناسيم. آن عيسايى را به اين عنوان قبول داريم كه به نبوت محمد ايمان داشته، و به آمدنش بشارت داده، و در باره شخص خودش هم اعتراف كرده، كه بنده خدا و مربوب او است. حال اگر عيسايى كه به نظر تو روح اللَّه، و كلمه او است، آن عيسايى نيست كه به محمد ايمان داشته، و به آمدنش بشارت داده، و در باره خودش اعتراف كرده به اينكه خدا يكى است، و او بنده خداست، ما از چنين عيسايى بيزاريم و ديگر هر دو طائفه بر سر يك كيش اتفاق نداريم. يوحنا برخاست و به صفوان بن يحيى گفت:بلند شو كه اين مجلس به درد ما نمىخورد «1».
مؤلف
گويا منظورش از اينكه گفت" برخيز اين مجلس به درد ما نمىخورد" اين بوده كه آن فايدهاى كه انتظار داشتم نداشت، براى اينكه حجتى كه وى براى امام آورد كارگر نيفتاد.و در كمال الدين به سند خود از يعقوب بن شعيب از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود:بين عيسى و محمد (صلى اللَّه عليهما) پانصد سال فاصله بود كه در مدت دويست و پنجاه سال آن نه پيامبرى بود، و نه عالمى معروف و ظاهر. عرضه داشتم: پس مردم
در اين مدت چه وضعى داشتند؟
(1) عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 232، باب 56.