و مراد از" لِلَّذِينَ كَفَرُوا" عموم كسانى هستند كه به ربوبيت خدا كافر باشند، چه وثنىهاى بتپرست، كه به كلى ربوبيت خدا را براى عالم منكرند، و مىگويند خداى تعالى تنها رب اربابهاى ايشانست، و چه آنهايى كه اصلا منكر ربوبيت هستند، و چه آنهايى كه مثل يهود و نصارى بين خدا و پيامبرانش جدايى انداخته، يكى آن خدايى را قبول دارد كه موسى را فرستاده، و آن ديگرى خدايى را مىپرستد كه عيسى را فرستاده، و هر يك به خدا و پيغمبر ديگرى كافر شدند.
آيه شريفه در عين اينكه جنبه تداخل را دارد، چنان هم نيست كه نسبت به ما قبل خود مربوط و متصل نباشد بلكه هم به آيه" الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَياةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ" اتصال دارد (چون در آن سخن از مرگ و مغفرت رفته، و در اين سخن از عذاب جهنم رفته است) و هم به آيه قبليش اتصال دارد. چيزى كه هست نسبت به آيه قبليش جنبه تعميم بعد از تخصيص را دارد، در آيه قبلى عذاب سعير را در خصوص شيطانها ذكر مىكرد، و در اين آيه عذاب جهنم را شامل عموم كافران مىداند.
" إِذا أُلْقُوا فِيها سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ" راغب مىگويد:
كلمه" شهيق" به معناى طولانى شدن زفير است، و" زفير" به معناى رد نفس، و به عبارت ديگر" بازدم" است، البته بازدمى كشيده «1».
و" فوران" كه مصدر فعل" تفور" است، بنا به گفته صاحب مجمع البيان «2» به معناى ارتفاع جوشش است. و كلمه" تميز" به معناى تقطع و تفرق است، و كلمه غيظ به معناى شدت خشم است.
و معناى آيه اين است كه:
وقتى كفار در جهنم ريخته مىشوند، صداى شهيقى از آن مىشنوند، شهيقى كه چون مغناطيس آنان را به داخل خود مىكشاند، همانطور كه با شهيق هوا داخل سينه كشيده مىشود، در حالى كه جهنم جوشان است، و ايشان را مانند نخودى كه در ديك جوشان بالا و پائين مىشود بالا و پائين مىكند، به طورى كه گويى از شدت غضب مىخواهد متلاشى شود.
(1) مفردات راغب، ماده" شهق". (2) مجمع البيان، ج 10، ص 324.