و كلمه" زنيم" به كسى گفته مىشود كه اصل و نسبى نداشته باشد. بعضى «1» گفتهاند به معناى كسى است كه از زنا متولد شده، و خود را به قومى ملحق كرده باشد، و در واقع از آن قوم و دودمان نباشد.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:
زنيم كسى است كه به لئامت و پستى مشهور باشد.
بعضى «3» ديگر گفتهاند:
كسى است كه در شرارت علامتى داشته باشد، كه با آن شناخته شود، و چون در محفلى سخن از شرارت رود، او قبل از هر شرورى ديگر به ذهن در آيد، و اين چند معنا همه به هم نزديكند.
پس اين نه صفت رذيله، اوصافى است كه خداى تعالى بعضى از دشمنان دين را كه پيامبر (ص) را به اطاعت خود و مداهنه دعوت مىكردند توصيف كرده، و در حقيقت جامع همه رذائل است.
" عُتُلٍّ بَعْدَ ذلِكَ زَنِيمٍ"- معنايش اين است كه شخص مورد نظر بعد از آن معايب و رذائلى كه برايش ذكر كرديم عتل و زنيم هم نيز هست. بعضى «4» از مفسرين گفتهاند از تعبير" بعد ذلك" فهميده مىشود كه دو صفت اخير از ساير رذائلى كه برايشان شمرد بدتر است.
و ظاهرا در اين جمله اشارهاى است به اينكه شخص مورد نظر آن قدر داراى صفات خبيث است كه ديگر جا ندارد در امر حق از او اطاعت شود، و بر فرض هم كه از آن خبائث صرفنظر شود، وى فردى تندخو و خشن و بىاصل و نسب است كه اصلا نبايد در جوامع بشرى به مثل او اعتنا شود، بايد از هر جامعهاى طرد شود، و افراد جامعه نه به سخن او گوش دهند و نه در عملى پيرويش كنند.
" أَنْ كانَ ذا مالٍ وَ بَنِينَ" ظاهرا كلمه" أن" حرف لام در تقدير دارد، و تقدير آن" لان" باشد، و اين جار و مجرور متعلق به فعلى است كه از مجموع صفات رذيله مذكور استفاده مىشود، و معنايش اين است كه:
" او چنين و چنان مىكند براى اينكه مالدار است".
(1 و 2 و 3) مجمع البيان، ج 10، ص 334. (4) روح المعانى، ج 29، ص 27.