و خلاصه مالدارى ياغيش كرده، به نعمت خدا كفران مىورزد، و در نتيجه بيگانگى از خدا، تمامى رذائل خبيثه در دلش پيدا شده، بجاى اينكه شكر خدا را در برابر آن اموال بجا آورد، و نفس خود را اصلاح كند كفران مىورزد، و بنا بر اين، آيه شريفه در افاده مذمت و تهكم، جارى مجراى آيه شريفه زير است كه مىفرمايد:
" أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْراهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ" بعضى «1» گفتهاند:
كلمه" أن" متعلق به جمله" لا تطع" است، و معنايش اين است كه اى پيامبر او را به خاطر اينكه مالدار است اطاعت مكن، و خلاصه مال و اولادش تو را به اطاعت واندارد. ولى معناى قبلى عمومىتر و به ذهن نزديكتر است.
بعضى «2» ديگر گفتهاند:
نمىتواند متعلق به كلمه" قال" در جمله شرطيه" إِذا تُتْلى ..." باشد، براى اينكه از نظر علماى نحو هيچ وقت ما بعد شرط در ما قبل آن عمل نمىكند.
" إِذا تُتْلى عَلَيْهِ آياتُنا قالَ أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ" كلمه" اساطير" جمع اسطوره است، و اسطوره به معناى داستانهاى خرافى است، و آيه شريفه جنبه تعليل دارد و كلمه" لا تُطِعْ" را تعليل مىكند.
" سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ" مصدر" وسم" و همچنين" سمة" به معناى علامتگذارى است، و كلمه" خرطوم" به معناى بينى است. بعضى «3» گفتهاند:
اطلاق خرطوم بر بينى آن شخص كافر، با اينكه خرطوم تنها بينى فيل و خوك است، در حقيقت نوعى توبيخ و ملامت است، و در اين آيه تهديدى است به آن شخص، به خاطر عداوت شديدى كه با خدا و رسول او و دينى كه بر رسولش نازل كرده، مىورزيده است.
و ظاهرا منظور از علامتگذارى در بينى او اين باشد كه بىنهايت او را خوار مىكنيم، و ذلتى نشاندار به او مىدهيم، به طورى كه هر كس او را ببيند با آن علامت او را بشناسد، چون بينى در قيافه و صورت انسان يكى از مظاهر عزت و ذلت است، هم مىگوييم فلانى باد به دماغش انداخته، و هم مىگوييم من دماغ فلانى را به خاك ماليدم، و يا دماغش را خرد كردم، و ظاهرا عمل علامتگذارى در دماغ آن شخص در قيامت واقع مىشود نه در دنيا. هر چند كه بعضى «4» از مفسرين آن را حمل بر رسوايى در دنيا كرده، و براى توجيه اين نظريه خود را به زحمت انداخته است.
" إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ ... كَالصَّرِيمِ" كلمه" بلاء" كه مصدر" بلونا" است به معناى امتحان، و نيز به معناى پيش آوردن معناى گفتن كلمه" ان شاء اللَّه" در هنگام وعده قطعى و يا هر سخن قطعى ديگر است، و اگر اين كلمه را هم استثناء خواندهاند، بدين جهت است كه وقتى مىگويى:
" فردا ان شاء اللَّه به سفر مىروم" معنايش اين است كه من فردا در همه احتمالات به سفر مىروم مگر يك احتمال، و آن اين است كه خدا نخواهد به سفر بروم.
مصيبت است، و كلمه" صرم" به معناى چيدن ميوه از درخت است، و كلمه" استثناء" كه مصدر فعل" يستثنون" است، به معناى اين است كه بعضى از افراد كل را از حكم كل كنار بگذاريم، و نيز به و منظور از" طائف عذاب"، آن عذابى است كه در شب رخ دهد، و كلمه" صريم" به معناى درختى است كه ميوهاش را چيده باشند.
(1) تفسير كشاف، ج 4، ص 588. (2) تفسير فخر رازى، ج 30، ص 85. (3 و 4) روح المعانى، ج 29، ص 29.