بعضى «1» از مفسرين گفتهاند:
اينكه در آيه مورد بحث به جاى اكتفاء به ضمير، اسم ظاهر را آورده، و با اينكه مىتوانست بفرمايد:
" انه لا يغنى من الحق شيئا" دو باره كلمه" ظن" را آورده براى اين بود كه جمله مذكور به عنوان مثلى آورده شود.
" فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا" اين جمله بخاطر حرف فاء كه بر سر دارد، تفريع و نتيجهگيرى از پيروى مشركين از ظن و از هواى نفس مىباشد، پس اينكه دستور مىدهد از آنان اعراض كن نتيجه همانست كه مشركين تابع و پيرو حق و علم نبودهاند، و اگر نفرمود:
" فاعرض عنهم- از ايشان اعراض كن"، و بجاى آن فرمود:
" فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنا- از كسى كه از ذكر ما رويگردان است اعراض كن" براى اين بوده كه بفهماند علت اين دستور چيست، پس گويا فرموده:
اين مشركين علم را رها كرده دنبال ظن را گرفتهاند، و تابع هواى نفس خويشند و اگر چنينند براى اين است كه از ذكر ما رويگردان هستند، و تنها همشان زندگى دنيا است و بس، بنا بر اين، بهرهشان از علم منحصر به مسائل مادى دنيوى است، و چون چنين است تو نيز از آنان اعراض كن، براى اينكه ايشان گمراهند.
و مراد از" ذكر" در اين آيه، يا قرآن است كه پيروان حق را به سوى حق صريح هدايت نموده و با حجتهاى قاطع و براهين روشن كه جاى ترديد در آنها نيست به سوى سعادت خانه آخرت كه وراى دنيا است ارشاد مىنمايد.
و يا مراد از آن ياد خدا است كه در مقابل غفلت از او به كار مىرود، و از كسى كه از چنين ذكرى رويگردان است نيز بايد اعراض كرد، براى اينكه ياد خدا به نحوى كه لايق به ذات متعاليه او باشد، يعنى ياد خدا به اسماء و صفات خدا، بشر را به سوى حقايقى علمى در باره مبدأ و معاد هدايت مىكند، هدايتى علمى كه باز جاى ترديد باقى نمىگذارد.
(1) روح المعانى، ج 27، ص 59.