و چون نداريم بعث و قيامتى هم نيست، و بعد از مردن ديگر زندهاش نمىكنيم، و در نتيجه تكليف و جزايى در كار نيست؟
" أَ لَمْ يَكُ نُطْفَةً مِنْ مَنِيٍّ يُمْنى" اسم" كان" ضميرى است كه به انسان بر مىگردد،" و امناء منى" به معناى ريختن آن در رحم است، مىفرمايد: مگر او نطفهاى نبود از منىاى كه در رحمش مىريزند.
" ثُمَّ كانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى" (آرى او همين نطفه بود) و سپس آن انسان و يا آن منى قطعهاى لخته خون بود كه خداى تعالى با تعديل و تكميل، اندازهگيرى و سپس صورتگريش كرد.
" فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَ الْأُنْثى" يعنى از انسان دو صنف درست كرد، يكى نر و ديگرى ماده.
" أَ لَيْسَ ذلِكَ بِقادِرٍ عَلى أَنْ يُحْيِيَ الْمَوْتى" در اين آيه بر مساله بعث كه مورد انكار كفار است، و آن را بعيد مىشمارند استدلال شده، و دليل آن را عموم قدرت خداى تعالى و ثبوتش در خلقت ابتدايى دانسته، فرموده خداى تعالى قادر بر خلقت بار دوم انسان است، به دليل اينكه بر خلقت نخستين او قادر بود، و خلقت دوم اگر آسانتر از خلقت اول نباشد دشوارتر نيست، كه ما تقريب اين استدلال را در تفسير آياتى كه متعرض آن شده گذرانديم.
در الدر المنثور است كه طيالسى، احمد، عبد بن حميد، بخارى، مسلم، ترمذى، نسايى، ابن جرير، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن انبارى (در كتاب مصاحف)، طبرانى، ابن مردويه، ابو نعيم، و بيهقى (هر دو در كتاب دلائل خود) از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: رسول خدا (ص) هر بار كه وحى بر او نازل مىشد دچار ناراحتى مىگشت، و لب و زبان خود را به وحى حركت مىداد، چون مىترسيد در ذهنش نماند، و مىخواست آن را حفظ كند، لذا خداى تعالى اين آيه را نازل فرمود:" لا تُحَرِّكْ بِهِ لِسانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ" ابن عباس اضافه كرد خداى تعالى مىفرمايد:" اين به عهده ما است كه قرآن را در سينه تو جمع كنيم، و سپس قرائت نماييم،" فَإِذا قَرَأْناهُ" پس همين كه آن را بر تو نازل كرديم،" فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ"، يعنى آن را گوش بده و بشنو،" ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ" بر ما