ترجمه تفسیر المیزان جلد 20

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 20

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بعضى «1» ديگر گفته‏اند: كلمه" اولى" فعل ماضى دعائى، و از ماده" ولى" است، كه به معناى نزديكى است، و فاعل اين فعل ماضى، ضمير مستترى است كه به هلاك بر مى‏گردد، و لام در كلمه" لك" زايده است، و معنايش" اولاك الهلاك" است، يعنى هلاكتت نزديك باد.

بعضى «2» ديگر گفته‏اند: فاعل آن ضميرى است كه به خداى تعالى بر مى‏گردد، و لام زايده است و معنايش اين است كه خداى تعالى نزديك كند آنچه را كه مكروه تو است، ممكن هم هست آن را غير زايد بگيريم، و چنين معنا كنيم: خداوند برايت نزديك كند آنچه را كه مايه كراهت تو است.

بعضى «3» ديگر گفته‏اند: معنايش اين است كه مذمت كردن تو سزاوارتر از نكردن است، و چون اين كلام زياد استعمال مى‏شده زوايدش حذف شده، و آنچه باقى مانده مشابه" ويل لك" شده، به طورى كه محذوف آن از محذوف‏هايى شده كه اظهارش جايز نيست.

بعضى «4» ديگر گفته‏اند: معنايش اين است كه خدا تو را هلاك كند، به هلاكتى كه از هر شر و هلاكت ديگرى نزديك‏تر باشد.

بعضى «5» ديگر گفته‏اند: كلمه" أولى" افعل تفضيل، و به معناى" احرى- سزاوارتر" است، و اين كلمه خبر است براى مبتدايى كه حذف شده، تقدير كلام چيزى است كه لايق مقام چنان كس باشد، مثلا تقديرش اين است كه" اينجا آتش براى تو بهتر است، يعنى تو سزاوارتر به آتشى و اهليت آن را دارى، پس همان برايت بهتر است"، البته در اين ميان وجوه سست ديگرى هم هست كه خالى از تكلف نيست، و وجه اخير قريب به همان وجهى است كه ما ذكر كرديم، ولى عين آن نيست.

" أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ يُتْرَكَ سُدىً" در اين آيه به مساله مورد بحث اول سوره بازگشت شده، كه همان مساله رد بر منكرين قيامت است، آنجا هم مى‏فرمود:" أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ" و استفهام در آن توبيخى است، و كلمه" سدى" به معناى مهمل است، و معناى آيه اين است كه: آيا انسان چنين مى‏پندارد كه ما او را مهمل رها مى‏كنيم و اعتنايى به او نداريم،

(1 و 2) روح المعانى، ج 29، ص 149.

(3) تفسير كشاف، ج 4، ص 664.

(4) روح البيان، ج 10، ص 257.

(5) روح المعانى، ج 29، ص 149.

/ 691