مىشد آن مرد سياه هم نزد آن جناب نشسته بوده، و اما اينكه سبب نزول سوره داستان آن مرد بوده، آن روايات دلالتى بر آن ندارد، و اين معنا در روايت آخرى روشنتر به چشم مىخورد. و كوتاه سخن اينكه منافاتى ميان اين سه روايت با نزول سوره در شان اهل بيت (ع) وجود ندارد.
علاوه بر اين، روايت پسر عمر كه از ظاهرش بر مىآيد خود او در داستان آن مرد سياه حاضر بوده، و با در نظر گرفتن اين معنا كه پسر عمر وقتى به مدينه هجرت كرد كودكى يازده ساله بوده، خود شاهد بر اين است كه اين قصه در مدينه نازل شده.
و نيز در الدر المنثور از نحاس از ابن عباس روايت كرده كه سوره انسان در مكه نازل شده «1».
مؤلف: اين روايت خلاصه حديث طويلى است كه نحاس آن را در كتاب" الناسخ و المنسوخ" آورده، و خود سيوطى آن را در كتاب" اتقان" نقل كرده «2» و اين حديث معارض با حديثى است كه با طرق بسيار از ابن عباس نقل كرد كه گفت: سوره انسان در مدينه و در شان اهل بيت (ع) نازل شد.
از اين هم كه بگذريم سياق آيات اين سوره و مخصوصا آيه" يُوفُونَ بِالنَّذْرِ" و آيه" وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ ..." سياق يك داستان واقعى است، كه در خارج اتفاق افتاده، و ذكر اسير در بين كسانى كه به دست آن ابرار اطعام شدهاند، بهترين شاهد است بر اينكه اين آيات در مدينه نازل شده، چون مسلمانان همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم در مكه قدرتى نداشتند تا اسير داشته باشند.
بعضى از مفسرين در اينجا گفتارى دارند كه خلاصهاش از نظر خواننده مىگذرد و آن اين است كه: روايات در مكى بودن و يا مدنى بودن اين سوره مختلف است، و رواياتى كه آن را مكى مىداند بر آن دسته ديگر مىچربد، بلكه از ظاهر سياق سوره بر مىآيد كه از اولين سورههاى قرآنى است، يعنى سورههايى كه در اوائل بعثت در مكه نازل شده، مؤيد اين نظريه آن است كه در اين سوره به طور مفصل نعمتهاى بهشتى را تصوير نموده، صور عذابهاى غليظ قيامت را شرح مىدهد، مؤيد ديگرش اين است كه در اين سوره رسول خدا (ص) را امر به صبر در برابر حكم پروردگار خود مىكند و مىفرمايد اطاعت هيچ گنهكار و كفورى از ايشان را نكند، و در برابر، آنچه از دستورات حقه كه بر او نازل مىشود ثبات قدم
(1) الدر المنثور، ج 6، ص 297. (2) الاتقان، جزء اول، ص 9.