40 بعضى از ايشان را روح و كلمه خود خوانده، و در سوره انعام آيه 73 كلام خود را حق خوانده و در سوره نور آيه 25 خود را حق مبين دانسته، و حق، هيچ گاه معارض و مناقض حق واقع نمىشود.
پس معلوم مىشود مراد از خطابى كه فرموده مالك آن نيستند اعتراض به حكم و رفتار او نيست، بلكه تنها همان مساله شفاعت و ساير وسائل تخلص از شر است، نظير عدل، بيع، دوستى، دعاء و درخواست، كه در جاى ديگر هم فرموده:" مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ" «1» و نيز فرموده:" وَ لا يُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ" «2»، و نيز فرموده:" يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلَّا بِإِذْنِهِ" «3».
و كوتاه سخن اينكه: ضمير فاعل در" يملكون" به تمامى حاضران در يوم الفصل بر مىگردد، چه ملائكه، چه روح، چه انس و چه جن، چون سياق آيه سياق حكايت از عظمت و كبريايى خداى تعالى است، و در چنين سياقى همه مشمولند نه خصوص ملائكه و روح، و نه خصوص طاغيان. علاوه بر اين ملائكه و روح قبلا نامشان به ميان نيامده بود تا ضمير به آنان برگردد، و طاغيان هم هر چند نامشان برده شده، ولى فاصله طولانى اجازه نمىدهد ضمير به آنان برگردد، پس ضمير به همه بر مىگردد، و به دليلى كه گفته شد منظور از خطاب، شفاعت و يا شبيه به آن است.
و كلمه" يوم" ظرف است براى جمله" لا يملكون".
بعضى «4» گفتهاند: ظرف است براى جمله" لا يتكلمون" ولى با اينكه" لا يملكون" جلوتر از" يوم" واقع شده، بعيد است كه" يوم" ظرف باشد براى" يتكلمون" كه بعد از ظرف قرار گرفته.
و مراد از" روح" مخلوقى امرى است كه آيه" قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي" «5» به آن اشاره دارد.
و بعضى «6» گفتهاند: مراد از" روح" اشراف از فرشتگان است. بعضى «7» ديگر
(1) قبل از آنكه روزى فرا رسد كه نه بيع در آن هست نه دوستى، و نه شفاعت. سوره بقره، آيه 254. (2) روزى كه از كسى نه عوض بپذيرند و نه شفاعتى سودى به حالشان دارد. سوره بقره، آيه 123. (3) روزى كه هيچ نفسى سخن نمىگويد، مگر به اذن او. سوره هود، آيه 105. (4) تفسير كشاف، ج 4، ص 671. (5) بگو: روح از فرمان پروردگار من است. سوره اسرى، آيه 85. (6 و 7) روح المعانى، ج 30، ص 20.