" چه چيز و چه مسئوليت و ضررى متوجه تو مىشود اگر او نخواهد خود را از كفر و فجور پاك كند؟ تو يك رسول بيشتر نيستى، و جز ابلاغ رسالت مسئوليتى ندارى".
بعضى «1» ديگر گفتهاند: كلمه" ما" به معناى" لا" ى نافيه است، و معنايش اين است كه:" از عدم تزكيه او از كفر و فجور باكى به خود راه نمىدهى"، و اين معنا با سياق عتابى كه قبل از اين آيه و قبل از قبل اين آيه بود سازگارتر است.
" وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى وَ هُوَ يَخْشى فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى" كلمه" سعى" به معناى سرعت در دويدن است، پس معناى آيه به حسب آنچه مقام دست مىدهد اين است كه: آن كس كه به شتاب نزدت مىآيد تا بوسيله معارف دين و مواعظى كه از تو مىشنود خود را پاك كند،" وَ هُوَ يَخْشى" در حالى كه از خدا مىترسد، و خشيت خود آيت و نشانه آن است كه او بوسيله قرآن متذكر شده است، هم چنان كه فرمود:" ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى" «2»، و نيز فرموده:" سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى" «3».
" فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى"- اصل كلمه" تلهى"" تتلهى" بوده، يعنى خود را بكار ديگر مىزنى، و از چنين مردى كه آمده كه به راستى خود را اصلاح كند غافل مىمانى، و اگر ضمير" انت" را در اين آيه و در آيه" فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى" و ضمير" له" و" عنه" را در آن دو مقدم بر فعل آورده، همه براى تاكيد در عتاب و تنبيه است.
" كَلَّا إِنَّها تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ" كلمه" كلا" باز داشتن از همان عملى است كه به خاطر آن عتابش فرمود يعنى عبوس كردن قيافه و روىگردانى از كسى كه از خدا مىترسد، و مشغول شدن و پرداختن به كسى است كه خود را بىنياز مىداند.
و ضمير در جمله" إِنَّها تَذْكِرَةٌ" به آيات قرآنى و يا به قرآن بر مىگردد، و اگر آن را مؤنث آورده براى اين بود كه خبر آن" تذكرة" مؤنث بوده، و معناى آن اين است كه: آيات قرآنى- و يا قرآن- تذكره است، يعنى موعظهاى است كه هر پند پذيرى از آن متعظ مىشود، و يا تذكر دهندهاى است كه اعتقاد حق و عمل حق را تذكر مىدهد.
" فَمَنْ شاءَ ذَكَرَهُ"- اين قسمت، جملهاى معترضه است، و ضمير به قرآن و يا آنچه كه
(1) تفسير فخر رازى، ج 31، ص 16. (2) ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيفكنى بلكه آن را براى يادآورى كسانى كه (از خدا) مىترسند نازل ساختيم. سوره طه، آيه 2 و 3. (3) و به زودى آنها كه از خدا مىترسند متذكر مىشوند، سوره اعلى، آيه 10.