رجعت و اقامت دارند، استقامت دارند براى اينكه حركتشان از نظر زمان شبيه هم است، و رجعت دارند چون انقباض و تاخر و خنوس زمانى دارند، و اقامت دارند، چون در حركت استقامتى و رجعتى خود زمانى توقف دارند، گويى آهوى وحشىاند كه زمانى در آشيانه خود اقامت مىكند.
بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: مراد همه ستارگان است، و خنوس ستارگان يعنى ناپديد شدن آنها در روز روشن، و مراد از جرى آنها، حركتى است كه مىبينيم در شب دارند، و مراد از كنوس آنها غروب كردن هر يك در مغرب مخصوص به خودش است.
بعضى «2» ديگر گفتهاند: منظور گاو وحشى و يا آهو است، و بعيد نيست كه منظور اين مفسر از بردن نام اين دو حيوان از باب مثال بوده، و منظورش همه وحشيان باشد.
و به هر حال از ميان اين اقوال، قول اول به ذهن نزديكتر است، و اما قول دوم بعيد و قول سوم از آن بعيدتر است.
" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" اين آيه عطف است بر كلمه" خنس"، و جمله" إِذا عَسْعَسَ" قيدى است براى كلمه" ليل"، و كلمه" عسعسه" هم به رو آوردن شب اطلاق مىشود، و هم به رفتن آن.
راغب گفته: معناى" وَ اللَّيْلِ إِذا عَسْعَسَ" اين است كه: سوگند به شب وقتى كه رو مىآورد، و وقتى كه مىرود، كه منظور اول و آخر شب است، پس" عسعسه" و" عساس" به معناى تاريكى مختصر است، نظير تاريكى اول مغرب و قبل از آفتاب «3».
مناسبتر با اتصال جمله مورد بحث با آيه" وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" اين است كه بگوييم منظور تنها رفتن شب است.
بعضى «4» هم گفتهاند: منظور آمدن شب است، ولى به همان جهتى كه دانستى بعيد است.
" وَ الصُّبْحِ إِذا تَنَفَّسَ" اين جمله عطف است بر كلمه" خنس"، و جمله" إِذا تَنَفَّسَ" قيد كلمه صبح است، و اگر صبح را داراى تنفس خوانده- بطورى كه از بعضىها استفاده مىشود-، به اين مناسبت بوده كه صبح نور خود را در افق مىگستراند، و ظلمت را كه افق را فرا گرفته بود از بين
(1 و 2) تفسير روح المعانى، ج 30، ص 57 و 58. (3) مفردات راغب، ماده" عسعس". (4) مجمع البيان، ج 10، ص 446.