حرف" باء" متعدى شده، نظير آيه" يَدْعُونَ فِيها بِكُلِّ فاكِهَةٍ آمِنِينَ" «1». و بعضى «2» گفتهاند: فعل" سال" در خصوص اين آيه متضمن معناى اهتمام و اعتنا بوده، و بدين جهت با حرف" باء" متعدى شده، و معنايش" درخواست و اعتناء كرد به عذاب واقع" مىباشد. بعضى «3» ديگر گفتهاند: اصلا حرف" باء" در اينجا زيادى است، و تنها به منظور تاكيد آورده شده. ولى برگشت همه اين وجوه به يك معنا است، و آن عبارت است از درخواست عذاب از خدا از در كفر و طغيان.
بعضى «4» ديگر گفتهاند: حرف باء در اينجا به معناى" عن- از" است، هم چنان كه در جمله" فَسْئَلْ بِهِ خَبِيراً" «5»، به اين معنا آمده. ولى اين وجه درست نيست، چون در آيه سوره فرقان هم به معناى" عن" نيست، علاوه بر اين سياق آيات بعدى و مخصوصا آيه" فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلًا" با سؤال به معناى استفسار و خبرگيرى نمىسازد.
پس آيه شريفه درخواست عذاب را از بعضى از كفار حكايت مىكند، نه خبرگيرى از آن را، و عذاب درخواست شده را به اوصافى وصف كرده كه به نوعى تهكم و تحقير بر اجابت دعا دلالت دارد، و آن وصف" واقع" و وصف" لَيْسَ لَهُ دافِعٌ" است، و معنايش اين است كه سائلى از كفار عذابى را از خدا درخواست كرد كه مخصوص كافران است، و به زودى به آنان مىرسد، و قطعا بر آنان واقع مىشود، و دافعى برايش ندارند، خلاصه چه درخواست بكنند و چه نكنند واقع شدنى است، پس همين كلمه" واقع" در آيه جوابى است تحقيرآميز، و اجابتى است نسبت به درخواست سائل.
" لِلْكافِرينَ لَيْسَ لَهُ دافِعٌ" جار و مجرور" للكافرين" و همچنين جمله" لَيْسَ لَهُ دافِعٌ" متعلق است به عذاب واقع، و صفت آن است و ما قبلا به معناى آيه اشاره كرديم و گفتيم كه جمله مذكور، هم اجابت درخواست آن سائل است و هم تحقير او است.
" مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعارِجِ" جار و مجرور" من اللَّه" متعلق است به كلمه" دافع"، مىفرمايد: سائل هيچ برگرداننده و دافعى از جانب خدا ندارد، چون اين معنا مسلم است كه اگر سائل نامبرده دافعى
(1) آنها هر نوع ميوهاى را بخواهند در اختيارشان قرار مىگيرد، و در نهايت امنيت به سر مىبرند. سوره دخان، آيه 55. (2 و 3 و 4) روح المعانى، ج 29، ص 55. (5) از او بپرس كه خبير است. سوره فرقان، آيه 59.