صادق نباشد، كلمه را بر معناى اصليش باقى نگذارد، و آن را تاويل نمايد مانند" وَ جاءَ رَبُّكَ- پروردگار تو آمد" كه حتما بايد تاويل شود، و اگر كلمهاى است كه جز در مورد خداى تعالى اطلاق نمىشود، مانند كلمه" اللَّه" بايد آن را بر غير خداى تعالى اطلاق نكند، و در جاهاى نامناسب از قبيل مستراح آن را به زبان نياورد، و به همين قياس رعايت ادب را در باره اسم خدا بنمايد.
و ليكن معنايى كه ما ارائه داديم هم عمومىتر و وسيعتر است، و هم با سياق آيات بعدى كه مىفرمايد:" سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى" و" نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى فَذَكِّرْ" مناسبتر است، چون سياق اين آيات سياق تحريك و تشويق به تبليغ رسالت، و تذكر دادن و بيدار كردن مردم است، و لذا نخست دستور مىدهد كه آن جناب كلام خود را اصلاح كند و از هر چيزى كه بويى از شرك جلى و يا شرك خفى دارد پاك نمايد، و اسم پروردگارش را منزه بدارد، و در مرحله دوم او را وعده مىدهد به اينكه آن قدر وحى را برايش بخواند كه ديگر چيزى از آن را فراموش نكند، و در مرحله سوم وعدهاش مىدهد كه طريقه تبليغ را بر او آسان سازد، و در آخر دستور مىدهد مردم را تذكر دهد و تبليغ كند، (دقت بفرماييد).
" الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى"" خلقت هر چيزى" به معناى گردآورى اجزاى آن است، و" تسويهاش" به معناى روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است كه هر جزئى در جايى قرار گيرد كه جايى بهتر از آن برايش تصور نشود، و علاوه بر آن جايى قرار گيرد كه اثر مطلوب را از هر جاى ديگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جايى و گوش را در جايى و هر عضو ديگر را در جايى قرار دهد كه بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.
و اين دو كلمه يعنى" خلقت" و" تسويه" هر چند در آيه شريفه مطلق آمده، ليكن تنها شامل مخلوقاتى مىشود كه يا در آن تركيب باشد، و يا شايبهاى از تركيب داشته باشد، و آيه مورد بحث تا چهار آيه بعد در مقام توصيف تدبير الهى است، و اين خود برهانى است بر ربوبيت مطلقه او.
" وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى" يعنى آنچه را خلق كرده با اندازه مخصوص و حدود معين خلق كرده، هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در كارش، و نيز آن را با جهازى مجهز كرده كه با آن اندازهها متناسب باشد، و بوسيله همان جهاز او را به سوى آنچه تقدير كرده هدايت فرموده، پس هر موجودى به سوى آنچه برايش مقدر شده و با هدايتى ربانى و تكوينى در حركت است، مانند طفل كه از