ندارد، بلكه زمين و موجودات روى آن را فرا مىگيرد.
در اينجا سؤالى پيش مىآيد، كه چرا در آيه قبل روشن شدن زمين را با صيغه ماضى تعبير كرد، و فرمود:" جلاها" و در اين آيه مساله فرا گرفتن شب در روى زمين را با صيغه مضارع تعبير كرده، آنجا فرموده:" وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها"، و اينجا مىفرمايد:" وَ اللَّيْلِ إِذا يَغْشاها"، با اينكه ممكن بود بفرمايد" و الليل اذا غشيها"، و يا در آنجا بفرمايد:" و النهار اذا يجليها"؟.
پاسخ اين سؤال اين است كه: با اين تعبير خواست بر حال حاضر دلالت كند، و اشاره كند به اينكه در ايام نزول آيه كه آغاز ظهور دعوت اسلامى بوده، تاريكى فجور زمين را پوشانده بود، قبلا هم گفتيم كه بايد بين قسم و مطلبى كه برايش قسم مىخورند نوعى تناسب و ارتباط باشد، و اگر فرموده بود:" و الليل اذا غشيها" سخن از تاريكى رانده بود، ولى به تاريكى جهل و فسق حال حاضر اشاره نشده بود، جواب ديگرى كه مىتوان داد اين است كه به منظور رعايت فواصل فرمود:" يغشيها" «1».
" وَ السَّماءِ وَ ما بَناها وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها" كلمه" طحو" كه مصدر فعل" طحى" است به معناى گستردن است، و كلمه" ما" در جمله" وَ ما بَناها"، و در جمله" وَ ما طَحاها" موصوله است، و فاعل" بنيها" و" طحيها" خداى سبحان است، و اگر از حضرتش تعبير به" ما- چيزى كه" كرد با اينكه بايد تعبير به" من- كسى كه" كرده باشد، براى اين بود كه نكتهاى مهمتر را افاده كند، و آن بزرگ جلوه دادن و شگفتى انگيختن است، و معنايش اين است كه سوگند مىخورم به آسمان و آن چيز قوى عجيبى كه آن را بنا كرده و سوگند مىخورم به زمين و آن چيز نيرومند و شگفتآور كه آن را گسترده.
ولى بعضى «2» از مفسرين كلمه" ما" را مصدريه گرفته، آيه را چنين معنا كردهاند.
سوگند به آسمان و بناى آن، و سوگند به زمين و گستردگيش. ليكن سياق آيات- با در نظر گرفتن اينكه آيه" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها" در آن قرار دارد- با اين نظريه سازگار نيست.
" وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها" يعنى سوگند مىخورم به نفس، و آن چيز نيرومند و دانا و حكيمى كه آن را اين چنين
(1) و ليكن اين جواب به نظر تمام نمىرسد چون اگر فرموده بود" و الليل اذا غشيها" نيز رعايت فواصل شده بود، و بلكه بهتر رعايت شده بود، چون آيه قبلى هم با فعل ماضى" جلاها" ضم شده،" مترجم". (2) روح المعانى، ج 30، ص 142.