مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1212
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىحكايت محمد خوارزمشاه كى شهر سبزوار كى همه رافضى باشند به جنگ بگرفت اما جان خواستند گفت آنگه امان دهم كى ازين شهر پيش من به هديه ابوبكر نامى بياريد
-
رو هوا بگذار تا بويت شود
از هوارانى دماغت فاسدست
حد ندارد اين سخن و آهوى ما
حد ندارد اين سخن و آهوى ما
-
وان مشام خوش عبرجويت شود
مشك و عنبر پيش مغزت كاسدست
مي گريزد اندر آخر جابجا
مي گريزد اندر آخر جابجا