مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1385
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىحكايت جوحى كى چادر پوشيد و در وعظ ميان زنان نشست و حركتى كرد زنى او را بشناخت كى مردست نعره اى زد
-
گر بريش و خايه مردستى كسى
پيشواى بد بود آن بز شتاب
ريش شانه كرده كه من سابقم
هين روش بگزين و ترك ريش كن
تا شوى چون بوى گل با عاشقان
كيست بوى گل دم عقل و خرد
كيست بوى گل دم عقل و خرد
-
هر بزى را ريش و مو باشد بسى
مي برد اصحاب را پيش قصاب
سابقى ليكن به سوى مرگ و غم
ترك اين ما و من و تشويش كن
پيشوا و رهنماى گلستان
خوش قلاووز ره ملك ابد
خوش قلاووز ره ملك ابد