مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1392
نمايش فراداده
 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

حكايت آن زن كى گفت شوهر را كى گوشت را گربه خورد شوهر گربه را به ترازو بر كشيد گربه نيم من برآمد گفت اى زن گوشت نيم من بود و افزون اگر اين گوشتست گربه كو و اگر اين گربه است گوشت كو

  • باشد آنگه ازدواجات دگر گر شنيدى اذن كى ماندى اذن گر بديدى برف و يخ خورشيد را آب گشتى بي عروق و بي گره پس شدى درمان جان هر درخت آن يخى بفسرده در خود مانده ليس يالف ليس يلف جسمه نيست ضايع زو شود تازه جگر اى اياز استاره ى تو بس بلند هر وفا را كى پسندد همتت هر وفا را كى پسندد همتت
  • لا سمع اذن و لا عين بصر يا كجا كردى دگر ضبط سخن از يخى برداشتى اوميد را ز آب داود هوا كردى زره هر درختى از قدومش نيك بخت لا مساسى با درختان خوانده ليس الا شح نفس قسمه ليك نبود پيك و سلطان خضر نيست هر برجى عبورش را پسند هر صفا را كى گزيند صفوتت هر صفا را كى گزيند صفوتت