مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1399
نمايش فراداده
 دفتر پنجم از كتاب مثنوى

حكايت مات كردن دلقك سيد شاه ترمد را

  • اجتهادى مي كند با حزر و ظن زان رهش دورست تا ديدار دوست ساعتى او با خدا اندر عتاب ساعتى با بخت خود اندر جدال هر كه محبوس است اندر بو و رنگ تا برون نايد ازين ننگين مناخ زاهدان را در خلا پيش از گشاد كز ضجر خود را بدراند شكم كز ضجر خود را بدراند شكم
  • كار در بوكست تا نيكو شدن كو نجويد سر رئيسيش آرزوست كه نصيبم رنج آمد زين حساب كه همه پران و ما ببريده بال گرچه در زهدست باشد خوش تنگ كى شود خويش خوش و صدرش فراخ كارد و استره نشايد هيچ داد غصه ى آن بي مراديها و غم غصه ى آن بي مراديها و غم