مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1428
نمايش فراداده
دفتر پنجم از كتاب مثنوىحجت منكران آخرت و بيان ضعف آن حجت زيرا حجت ايشان به دين باز مي گردد كى غير اين نمي بينيم
-
حجتش اينست گويد هر دمى
گر نبيند كودكى احوال عقل
ور نبيند عاقلى احوال عشق
حسن يوسف ديده ى اخوان نديد
مر عصا را چشم موسى چوب ديد
چشم سر با چشم سر در جنگ بود
چشم موسى دست خود را دست ديد
اين سخن پايان ندارد در كمال
چون حقيقت پيش او فرج و گلوست
پيش ما فرج و گلو باشد خيال
هر كه را فرج و گلو آيين و خوست
با چنان انكار كوته كن سخن
با چنان انكار كوته كن سخن
-
گر بدى چيزى دگر هم ديدمى
عاقلى هرگز كند از عقل نقل
كم نگردد ماه نيكوفال عشق
از دل يعقوب كى شد ناپديد
چشم غيبى افعى و آشوب ديد
غالب آمد چشم سر حجت نمود
پيش چشم غيب نورى بد پديد
پيش هر محروم باشد چون خيال
كم بيان كن پيش او اسرار دوست
لاجرم هر دم نمايد جان جمال
آن لكم دين ولى دين بهر اوست
احمدا كم گوى با گبر كهن
احمدا كم گوى با گبر كهن