مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1551
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىسال كردن آن صوفى قاضى را
-
گفت صوفى چون ز يك كانست زر
چونك جمله از يكى دست آمدست
چون ز يك درياست اين جوها روان
چون همه انوار از شمس بقاست
چون ز يك سرمه ست ناظر را كحل
چونك دار الضرب را سلطان خداست
چون خدا فرمود ره را راه من
از يك اشكم چون رسد حر و سفيه
وحدتى كه ديد با چندين هزار
وحدتى كه ديد با چندين هزار
-
اين چرا نفعست و آن ديگر ضرر
اين چرا هوشيار و آن مست آمدست
اين چرا نوش است و آن زهر دهان
صبح صادق صبح كاذب از چه خاست
از چه آمد راست بينى و حول
نقد را چون ضرب خوب و نارواست
اين خفير از چيست و آن يك راه زن
چون يقين شد الولد سر ابيه
صد هزاران جنبش از عين قرار
صد هزاران جنبش از عين قرار