مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1584
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىپرسيدن آن وارد از حرم شيخ كى شيخ كجاست كجا جوييم و جواب نافرجام گفتن حرم
-
اشكش از ديده بجست و گفت او
گفت آن سالوس زراق تهى
صد هزاران خام ريشان هم چو تو
گر نبينيش و سلامت وا روى
لاف كيشى كاسه ليسى طبل خوار
سبطيند اين قوم و گوساله پرست
جيفة الليلست و بطال النهار
هشته اند اين قوم صد علم و كمال
آل موسى كو دريغا تاكنون
شرع و تقوى را فكنده سوى پشت
كين اباحت زين جماعت فاش شد
كو ره پيغامبرى و اصحاب او
كو ره پيغامبرى و اصحاب او
-
با همه آن شاه شيرين نام كو
دام گولان و كمند گمرهى
اوفتاده از وى اندر صد عتو
خير تو باشد نگردى زو غوى
بانگ طبلش رفته اطراف ديار
در چنين گاوى چه مي مالند دست
هر كه او شد غره ى اين طبل خوار
مكر و تزويرى گرفته كينست حال
عابدان عجل را ريزند خون
كو عمر كو امر معروفى درشت
رخصت هر مفسد قلاش شد
كو نماز و سبحه و آداب او
كو نماز و سبحه و آداب او