مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1685
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىرفتن پسران سلطان به حكم آنك الانسان حريص على ما منع ما بندگى خويش نموديم وليكن خوى بد تو بنده ندانست خريدن به سوى آن قلعه ى ممنوع عنه آن همه وصيت ها و اندرزهاى پدر را زير پا نهادند تا در چاه بلا افتادند و مي گفتند ايشان را نفوس لوامه الم ياتكم نذير ايشان مي گفتند گريان و پشيمان لوكنا نسمع او نعقل ماكنا فى اصحاب السعير
-
چونك گم شد جمله جمله يافتند
چونك گم شد جمله جمله يافتند
-
از كم آمد سوى كل بشتافتند
از كم آمد سوى كل بشتافتند