مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1701
نمايش فراداده
دفتر ششم از كتاب مثنوىذكر آن پادشاه كه آن دانشمند را به اكراه در مجلس آورد و بنشاند ساقى شراب بر دانشمند عرضه كرد ساغر پيش او داشت رو بگردانيد و ترشى و تندى آغاز كرد شاه ساقى را گفت كى هين در طبعش آر ساقى چندى بر سرش كوفت و شرابش در خورد داد الى آخره
-
شرم دارم از نبى ذو فنون
مصطفى كرد اين وصيت با بنون
ديگران را بس به طبع آورده اى
هم به طبع آور بمردى خويش را
چون قلاووزى صبرت پر شود
مصطفى بين كه چو صبرش شد براق
مصطفى بين كه چو صبرش شد براق
البسوهم گفت مما تلبسون
اطعموا الاذناب مما تاكلون
در صبورى چست و راغب كرده اى
پيشوا كن عقل صبرانديش را
جان به اوج عرش و كرسى بر شود
بر كشانيدش به بالاى طباق
بر كشانيدش به بالاى طباق