مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1702
نمايش فراداده
 دفتر ششم از كتاب مثنوى

روان گشتن شاه زادگان بعد از تمام بحث و ماجرا به جانب ولايت چين سوى معشوق و مقصود تا به قدر امكان به مقصود نزديك تر باشند اگر چه راه وصل مسدودست به قدر امكان نزديك تر شدن محمودست الى آخره

  • اين بگفتند و روان گشتند زود صبر بگزيدند و صديقين شدند والدين و ملك را بگذاشتند هم چو ابراهيم ادهم از سرير يا چو ابراهيم مرسل سرخوشى يا چو اسمعيل صبار مجيد يا چو اسمعيل صبار مجيد
  • هر چه بود اى يار من آن لحظه بود بعد از آن سوى بلاد چين شدند راه معشوق نهان بر داشتند عشقشان بي پا و سر كرد و فقير خويش را افكند اندر آتشى پيش عشق و خنجرش حلقى كشيد پيش عشق و خنجرش حلقى كشيد