مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 1722
نمايش فراداده
 دفتر ششم از كتاب مثنوى

بيان اين خبر كى الكذب ريبة والصدق طمانينة

  • بارها من خواب ديدم مستمر در فلان سوى و فلان كويى دفين هست در خانه ى فلانى رو بجو ديده ام خود بارها اين خواب من هيچ من از جا نرفتم زين خيال خواب احمق لايق عقل ويست خواب زن كمتر ز خواب مرد دان خواب ناقص عقل و گول آيد كساد گفت با خود گنج در خانه ى منست بر سر گنج از گدايى مرده ام زين بشارت مست شد دردش نماند گفت بد موقوف اين لت لوت من رو كه بر لوت شگرفى بر زدم خواه احمق دان مرا خواهى فرو من مراد خويش ديدم بي گمان تو مرا پر درد گو اى محتشم واى اگر بر ژس بودى اين مطار واى اگر بر ژس بودى اين مطار
  • كه به بغدادست گنجى مستتر بود آن خود نام كوى اين حزين نام خانه و نام او گفت آن عدو كه به بغدادست گنجى در وطن تو به يك خوابى بيايى بي ملال هم چو او بي قيمتست و لاشيست از پى نقصان عقل و ضعف جان پس ز بي عقلى چه باشد خواب باد پس مرا آن جا چه فقر و شيونست زانك اندر غفلت و در پرده ام صد هزار الحمد بى لب او بخواند آب حيوان بود در حانوت من كورى آن وهم كه مفلس بدم آن من شد هرچه مي خواهى بگو هرچه خواهى گو مرا اى بددهان پيش تو پر درد و پيش خود خوشم پيش تو گلزار و پيش خويش راز پيش تو گلزار و پيش خويش راز