مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 205
نمايش فراداده
 دفتر اول از كتاب مثنوى

در بيان آنك چنانك گدا عاشق كرمست و عاشق كريم كرم كريم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بيش بود كريم بر در او آيد و اگر كريم را صبر بيش بود گدا بر در او آيد اما صبر گدا كمال گداست و صبر كريم نقصان اوست

  • بانگ مي آمد كه اى طالب بيا جود مي جويد گدايان و ضعاف روى خوبان ز آينه زيبا شود پس ازين فرمود حق در والضحى چون گدا آيينه ى جودست هان آن يكى جودش گدا آرد پديد پس گدايان آيت جود حقند وانك جز اين دوست او خود مرده ايست وانك جز اين دوست او خود مرده ايست
  • جود محتاج گدايان چون گدا همچو خوبان كينه جويند صاف روى احسان از گدا پيدا شود بانگ كم زن اى محمد بر گدا دم بود بر روى آيينه زيان و آن دگر بخشد گدايان را مزيد وانك با حقند جود مطلقند او برين در نيست نقش پرده ايست او برين در نيست نقش پرده ايست