مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 46
نمايش فراداده
 دفتر اول از كتاب مثنوى

اعتراض مريدان در خلوت وزير

  • تو ز قرآن بازخوان تفسير بيت گر بپرانيم تير آن نه ز ماست اين نه جبر اين معنى جباريست زارى ما شد دليل اضطرار گر نبودى اختيار اين شرم چيست زجر شاگردان و استادان چراست ور تو گويى غافلست از جبر او هست اين را خوش جواب ار بشنوى حسرت و زارى گه بيماريست آن زمان كه مي شوى بيمار تو مي نمايد بر تو زشتى گنه عهد و پيمان مي كنى كه بعد ازين پس يقين گشت اين كه بيمارى ترا پس بدان اين اصل را اى اصل جو هر كه او بيدارتر پر دردتر گر ز جبرش آگهى زاريت كو بسته در زنجير چون شادى كند ور تو مي بينى كه پايت بسته اند پس تو سرهنگى مكن با عاجزان چون تو جبر او نمي بينى مگو چون تو جبر او نمي بينى مگو
  • گفت ايزد ما رميت اذ رميت ما كمان و تيراندازش خداست ذكر جبارى براى زاريست خجلت ما شد دليل اختيار وين دريغ و خجلت و آزرم چيست خاطر از تدبيرها گردان چراست ماه حق پنهان كند در ابر رو بگذرى از كفر و در دين بگروى وقت بيمارى همه بيداريست مي كنى از جرم استغفار تو مي كنى نيت كه باز آيم به ره جز كه طاعت نبودم كارى گزين مي ببخشد هوش و بيدارى ترا هر كه را دردست او بردست بو هر كه او آگاه تر رخ زردتر بينش زنجير جباريت كو كى اسير حبس آزادى كند بر تو سرهنگان شه بنشسته اند زانك نبود طبع و خوى عاجز آن ور همى بينى نشان ديد كو ور همى بينى نشان ديد كو