مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 452
نمايش فراداده
 دفتر دوم از كتاب مثنوى

بيدار كردن ابليس معاويه را كى خيز وقت نمازست

  • در خبر آمد كه خال ممنان قصر را از اندرون در بسته بود ناگهان مردى ورا بيدار كرد گفت اندر قصر كس را ره نبود گرد برگشت و طلب كرد آن زمان او پس در مدبرى را ديد كو گفت هى تو كيستى نام تو چيست گفت بيدارم چرا كردى بجد گفت بيدارم چرا كردى بجد
  • خفته بد در قصر بر بستر ستان كز زيارتهاى مردم خسته بود چشم چون بگشاد پنهان گشت مرد كيست كين گستاخى و جرات نمود تا بيايد زان نهان گشته نشان در پس پرده نهان مي كرد رو گفت نامم فاش ابليس شقيست راست گو با من مگو بر ژس و ضد راست گو با من مگو بر ژس و ضد