مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 488
نمايش فراداده
دفتر دوم از كتاب مثنوىبيان حال خودپرستان و ناشكران در نعمت وجود انبيا و اوليا عليهم السلام
-
بى تماشاى صفتهاى خدا
چون گوارد لقمه بى ديدار او
جز بر اوميد خدا زين آب و خور
آنك كالانعام بد بل هم اضل
مكر او سرزير و او سرزير شد
فكرگاهش كند شد عقلش خرف
آنچ مي گويد درين انديشه ام
وآنچ مي گويد غفورست و رحيم
اى ز غم مرده كه دست از نان تهيست
اى ز غم مرده كه دست از نان تهيست
-
گر خورم نان در گلو ماند مرا
بى تماشاى گل و گلزار او
كى خورد يك لحظه غير گاو و خر
گرچه پر مكرست آن گنده بغل
روزگارك برد و روزش دير شد
عمر شد چيزى ندارد چون الف
آن هم از دستان آن نفسست هم
نيست آن جز حيله ى نفس ليم
چون غفورست و رحيم اين ترس چيست
چون غفورست و رحيم اين ترس چيست