مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 543
نمايش فراداده
 دفتر سوم از كتاب مثنوى

سر آغاز

  • كين محالست و فريبست و غرور جنس چيزى چون نديد ادراك او همچنانك خلق عام اندر جهان كين جهان چاهيست بس تاريك و تنگ هيچ در گوش كسى زيشان نرفت گوش را بندد طمع از استماع همچنانك آن جنين را طمع خون از حديث اين جهان محجوب كرد از حديث اين جهان محجوب كرد
  • زانك تصويرى ندارد وهم كور نشنود ادراك منكرناك او زان جهان ابدال مي گويندشان هست بيرون عالمى بى بو و رنگ كين طمع آمد حجاب ژرف و زفت چشم را بندد غرض از اطلاع كان غذاى اوست در اوطان دون غير خون او مي نداند چاشت خورد غير خون او مي نداند چاشت خورد