مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 605
نمايش فراداده
 دفتر سوم از كتاب مثنوى

وحى آمدن به مادر موسى كى موسى را در آب افكن

  • باز وحى آمد كه در آبش فكن در فكن در نيلش و كن اعتماد اين سخن پايان ندارد مكرهاش صد هزاران طفل مي كشت او برون از جنون مي كشت هر جا بد جنين اژدها بد مكر فرعون عنود ليك ازو فرعون تر آمد پديد اژدها بود و عصا شد اژدها دست شد بالاى دست اين تا كجا كان يكى درياست بى غور و كران حيله ها و چاره ها گر اژدهاست چون رسيد اينجا بيانم سر نهاد آنچ در فرعون بود اندر تو هست اى دريغ اين جمله احوال توست گر ز تو گويند وحشت زايدت چه خرابت مي كند نفس لعين آتشت را هيزم فرعون نيست آتشت را هيزم فرعون نيست
  • روى در اوميد دار و مو مكن من ترا با وى رسانم رو سپيد جمله مي پيچيد هم در ساق و پاش موسى اندر صدر خانه در درون از حيل آن كورچشم دوربين مكر شاهان جهان را خورده بود هم ورا هم مكر او را در كشيد اين بخورد آن را به توفيق خدا تا بيزدان كه اليه المنتهى جمله درياها چو سيلى پيش آن پيش الا الله آنها جمله لاست محو شد والله اعلم بالرشاد ليك اژدرهات محبوس چهست تو بر آن فرعون بر خواهيش بست ور ز ديگر آفسان بنمايدت دور مي اندازدت سخت اين قرين ورنه چون فرعون او شعله زنيست ورنه چون فرعون او شعله زنيست