مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 74
نمايش فراداده
دفتر اول از كتاب مثنوىنگريستن عزرائيل بر مردى و گريختن آن مرد در سراى سليمان و تقرير ترجيح توكل بر جهد و قلت فايده ى جهد
-
زاد مردى چاشتگاهى در رسيد
رويش از غم زرد و هر دو لب كبود
گفت عزرائيل در من اين چنين
گفت هين اكنون چه مي خواهى بخواه
تا مرا زينجا به هندستان برد
نك ز درويشى گريزانند خلق
ترس درويشى مثال آن هراس
باد را فرمود تا او را شتاب
روز ديگر وقت ديوان و لقا
كان مسلمان را بخشم از بهر آن
گفت من از خشم كى كردم نظر
كه مرا فرمود حق كامروز هان
از عجب گفتم گر او را صد پرست
تو همه كار جهان را همچنين
از كى بگريزيم از خود اى محال
از كى بگريزيم از خود اى محال
-
در سرا عدل سليمان در دويد
پس سليمان گفت اى خواجه چه بود
يك نظر انداخت پر از خشم و كين
گفت فرما باد را اى جان پناه
بوك بنده كان طرف شد جان برد
لقمه ى حرص و امل زانند خلق
حرص و كوشش را تو هندستان شناس
برد سوى قعر هندستان بر آب
پس سليمان گفت عزرائيل را
بنگريدى تا شد آواره ز خان
از تعجب ديدمش در ره گذر
جان او را تو بهندستان ستان
او به هندستان شدن دور اندرست
كن قياس و چشم بگشا و ببين
از كى برباييم از حق اى وبال
از كى برباييم از حق اى وبال