مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 740
نمايش فراداده
دفتر سوم از كتاب مثنوىجواب گفتن انبيا طعن ايشان را و مثل زدن ايشان را
-
وصف هر جانى تناسب باشدش
چون صفت با جان قرين كردست او
شد مناسب وصفها در خوب و زشت
ديده و دل هست بين اصبعين
اصبع لطفست و قهر و در ميان
اى قلم بنگر گر اجلاليستى
جمله قصد و جنبشت زين اصبعست
اين حروف حالهات از نسخ اوست
جز نياز و جز تضرع راه نيست
اين قلم داند ولى بر قدر خود
آنچ در خرگوش و پيل آويختند
آنچ در خرگوش و پيل آويختند
-
بى گمان با جان كه حق بتراشدش
پس مناسب دانش همچون چشم و رو
شد مناسب حرفها كه حق نبشت
چون قلم در دست كاتب اى حسين
كلك دل با قبض و بسطى زين بنان
كه ميان اصبعين كيستى
فرق تو بر چار راه مجمعست
عزم و فسخت هم ز عزم و فسخ اوست
زين تقلب هر قلم آگاه نيست
قدر خود پيدا كند در نيك و بد
تا ازل را با حيل آميختند
تا ازل را با حيل آميختند