مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 790
نمايش فراداده
 دفتر سوم از كتاب مثنوى

در آمدن حمزه رضى الله عنه در جنگ بى زره

  • اندر آخر حمزه چون در صف شدى سينه باز و تن برهنه پيش پيش خلق پرسيدند كاى عم رسول نه تو لا تلقوا بايديكم الى پس چرا تو خويش را در تهلكه چون جوان بودى و زفت و سخت زه چون شدى پير و ضعيف و منحنى لا ابالي وار با تيغ و سنان تيغ حرمت مي ندارد پير را زين نسق غمخوارگان بي خبر زين نسق غمخوارگان بي خبر
  • بى زره سرمست در غزو آمدى در فكندى در صف شمشير خويش اى هزبر صف شكن شاه فحول تهلكه خواندى ز پيغام خدا مى در اندازى چنين در معركه تو نمي رفتى سوى صف بى زره پرده هاى لا ابالى مي زنى مي نمايى دار و گير و امتحان كى بود تمييز تيغ و تير را پند مي دادند او را از غير پند مي دادند او را از غير