مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 831
نمايش فراداده
دفتر سوم از كتاب مثنوىعشق جالينوس برين حيات دنيا بود كى هنر او همينجا بكار مي آيد هنرى نورزيده است كى در آن بازار بكار آيد آنجا خود را به عوام يكسان مي بيند
-
پيشه هايى كه مرورا در مزيد
زانك دل بر كند از بيرون شدن
عنكبوت ار طبع عنقا داشتى
گربه كرده چنگ خود اندر قفص
گربه مرگست و مرض چنگال او
گوشه گوشه مي جهد سوى دوا
چون پياده ى قاضى آمد اين گواه
مهلتى مي خواهى از وى در گريز
جستن مهلت دوا و چاره ها
عاقبت آيد صباحى خشم وار
عذر خود از شه بخواه اى پرحسد
وانك در ظلمت براند بارگى
مي گريزد از گوا و مقصدش
مي گريزد از گوا و مقصدش
-
كاندرين سوراخ كار آيد گزيد
بسته شد راه رهيدن از بدن
از لعابى خيمه كى افراشتى
نام چنگش درد و سرسام و مغص
مي زند بر مرغ و پر و بال او
مرگ چون قاضيست و رنجورى گوا
كه همي خواند ترا تا حكم گاه
گر پذيرد شد و گرنه گفت خيز
كه زنى بر خرقه ى تن پاره ها
چند باشد مهلت آخر شرم دار
پيش از آنك آنچنان روزى رسد
بركند زان نور دل يكبارگى
كان گوا سوى قضا مي خواندش
كان گوا سوى قضا مي خواندش