مثنوی معنوی
جلال الدین محمد بلخی
نسخه متنی -صفحه : 1765/ 868
نمايش فراداده
دفتر سوم از كتاب مثنوىتفسير اين آيت كى ان تستفتحوا فقد جائكم الفتح ايه اى طاعنان مي گفتيد كى از ما و محمد عليه السلام آنك حق است فتح و نصرتش ده و اين بدان مي گفتيد تا گمان آيد كى شما طالب حق ايد بى غرض اكنون محمد را نصرت داديم تا صاحب حق را ببينيد
-
از بتان و از خدا در خواستيم
آنك حق و راستست از ما و او
اين دعا بسيار كرديم و صلات
كه اگر حقست او پيداش كن
چونك وا ديديم او منصور بود
اين جواب ماست كانچ خواستيد
باز اين انديشه را از فكر خويش
كين تفكرمان هم از ادبار رست
خود چه شد گر غالب آمد چند بار
ما هم از ايام بخت آور شديم
باز گفتندى كه گرچه او شكست
زانك بخت نيك او را در شكست
كو باشكسته نمي مانست هيچ
چون نشان ممنان مغلوبيست
گر تو مشك و عنبرى را بشكنى
ور شكستى ناگهان سرگين خر
وقت واگشت حديبيه بذل
وقت واگشت حديبيه بذل
-
كه بكن ما را اگر ناراستيم
نصرتش ده نصرت او را بجو
پيش لات و پيش عزى و منات
ور نباشد حق زبون ماش كن
ما همه ظلمت بديم او نور بود
گشت پيدا كه شما ناراستيد
كور مي كردند و دفع از ذكر خويش
كه صواب او شود در دل درست
هر كسى را غالب آرد روزگار
بارها بر وى مظفر آمديم
چون شكست ما نبود آن زشت و پست
داد صد شادى پنهان زيردست
كه نه غم بودش در آن نه پيچ پيچ
ليك در اشكست ممن خوبيست
عالمى از فوح ريحان پر كنى
خانه ها پر گند گردد تا به سر
دولت انا فتحنا زد دهل
دولت انا فتحنا زد دهل