مثنوی معنوی

جلال الدین محمد بلخی

نسخه متنی -صفحه : 1765/ 982
نمايش فراداده
 دفتر چهارم از كتاب مثنوى

قصه ى رستن خروب در گوشه ى مسجد اقصى و غمگين شدن سليمان عليه السلام از آن چون به سخن آمد با او و خاصيت و نام خود بگفت

  • واستان آن دست ديوانه سلاح چون سلاحش هست و عقلش نه ببند چون سلاحش هست و عقلش نه ببند
  • تا ز تو راضى شود عدل و صلاح دست او را ورنه آرد صد گزند دست او را ورنه آرد صد گزند