فلسفه اخلاق

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 108/ 52
نمايش فراداده

نبايد خودش را ببازد ، نبايد خودش را بفروشد ، و از طرف ديگر ، انسان بايد با هواي خودش مبارزه كند كه اين " خود " فرمان به بدي مي دهد از جمله قرآن مي گويد : آيا ديدي آن كسي را كه خواسته هاي خود را معبود خويش قرار داد ؟

" نفس " در سنت و حديث

حال مي رويم سراغ سنت و حديث مثلا مي رويم سراغ نهج البلاغه .

در يك جا مي بينيم نفس و هواي نفس با شدت و كوبندگي عجيبي كوبيده مي شود ، و اين موارد زياد هم هست : المؤمن لا يمسي و لا يصبح الا و نفسه ظنون عنده ( 1 ) مؤمن خصلتش اين است : صبحي را به شام نمي برد و شبي را به صبح نمي آورد مگر اينكه نفسش مورد بد گماني او است ، هميشه با يك نوع بد گماني به نفس خود نگاه مي كند ، مثل آدمي كه همسايه خائني داشته باشد كه به او اعتماد ندارد و دائما در فكر اين است كه اين همسايه خيانتي نكند علي ( ع ) مي گويد : مؤمن بايد هميشه به نفس خودش به چشم يك خائن و كسي كه نمي شود به او اعتماد كرد و مورد بدگماني و بدبيني است نگاه كند ، كه در اين زمينه ، در ادبيات اسلامي چه عربي و چه فارسي بسيار است .

سعدي مي گويد :


  • مرا شيخ داناي مرشد شهاب يكي اينكه در نفس خوشبين مباش دگر اينكه در غير بدبين مباش

  • دو اندرز فرمود بر روي آب دگر اينكه در غير بدبين مباش دگر اينكه در غير بدبين مباش

به مردم بدبين نباشيد ، به خودتان خوشبين نباشيد .

1. نهج البلاغه فيض ، خطبه 175 ، ص 566 به اين صورت : . . . ان المؤمن . . .