فلسفه اخلاق نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از طرف ديگر در نهج البلاغه به جمله هايي بر مي خوريم كه در آنها نفس و خود تجليل و تكريم شده است الي غير النهايه .علي عليه السلام در وصيتنامه اي كه به فرزند بزرگوارش امام مجتبي سلام الله عليه مي نويسد ، مي فرمايد : اكرم نفسك عن كل دنية و ان ساقتك الي الرغائب فانك لن تعتاض بما تبذل من نفسك عوضا ( 1 ) پسركم ! نفس خود را گرامي و محترم بدار از اين كه به يك پستي دچار بشود ، زيرا اگر از نفس خود چيزي را باختي و از دست دادي ، ديگر هيچ چيز نمي تواند جاي آن را پر كند اگر بدنت را از دست بدهي جايش پر شدني هست ، تا چه رسد كه مال و ثروتت را از دست بدهي هر چه را از دست بدهي چيز ديگري مي تواند جاي آن را پر كند ( گفت : آنچه عوض دارد گله ندارد ) اما يك چيز است كه اگر آن را از دست بدهي ديگر جا پر كن ندارد [ و آن نفس خودت است ] .فانك لن تعتاض بما تبدل من نفسك عوضا اگر از خود خود ، از خويشتن خود چيزي را از دست بدهي ، عوض برايش پيدا نمي كني نظير اين مضمون است شعري از امام صادق سلام الله عليه كه در " بحار " در احوال امام صادق نقل مي كند كه ايشان اين شعر را مي خواندند :اثامن بالنفس النفيسة ربها و ليس لها في الخلق كلهم ثمن ( 2 ) من با نفس خودم هيچ موجودي را برابر نمي كنم اگر بخواهي معامله بكني با نفس خودم ، هيچ چيزي را با آن برابر نمي كنم جز پروردگارم .در عوض ، فقط او را مي گيرم .از آن كه بگذرد حاضر نيستم اين سرمايه خودم و اين خويشتن خودم را بدهم .