نقد اين نظريه - فلسفه اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه اخلاق - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد اين نظريه

اين هم يك حرفي است كه به شعر شبيه تر است اكنون فقط يك جهتش را برايتان عرض مي كنم ، اگر فرصت شد بعدا به تفصيل بحث مي كنيم . از اينها يك سؤال مي كنيم : آيا آن چيزي كه ميان افراد انسان ديوار مي كشد يعني " من " ها را از يكديگر جدا مي كند ، منحصر به مالكيت است ؟ آيا تمام مواهب در زندگي منحصر به مواهبي است كه از ثروت ناشي مي شود ؟ يا در زندگي بشر مواهب ديگري هم هست ؟ آيا واقعا افراد يك خانواده كه با يكديگر زندگي مي كنند ، اگر فرض كنيم از نظر مالكيت هم اشتراك داشته باشند ، ديگر من و ما از ميان برادرها و خواهرها به كلي از بين مي رود ؟ يا باز چيزهاي ديگري هست كه آنها هم من و ما ايجاد مي كند ؟ آيا در يك جامعه حتي جامعه اشتراكي همان طور كه مال و ثروت را بالاشتراك و بالتساوي تقسيم مي كنند كه نمي كنند ، حرفش هست و عملا نمي كنند اموري از قبيل جاه ، مقام ، پست ، شهرت ، محبوبيت و قدرت هم بالتساوي تقسيم مي شود ؟ آيا واقعا فلان كارگري كه در فلان كارخانه پولادسازي كار مي كند و فقط يك نان بخور و نميري به او مي دهند ، همان قدرت را دارد كه مثلا آقاي برژنف دارد ؟ و آيا براي بشر قدرت ، اساس نيست ؟ انسان ثروت را فداي قدرت مي كند زن چطور ؟ آيا توانستند اشتراك در زن هم بر قرار كنند ؟ نه ، مي خواستند بكنند ولي ديدند چنين چيزي امكان ندارد آيا او موهبت نيست ؟ و هزاران موهبت ديگر و به علاوه ارزشهاي اخلاقي انسان يك سلسله ارزشهاست كه با اشتراك جمعي جور در نمي آيد . اشتراك جمعي حداكثر اين است كه همه در ثروت با همديگر برابر باشند اين چه ربطي دارد به اينكه انساني مثلا در جنگها خودش را فداي انسانهاي ديگر بكند ، يا اينكه انصاف بدهد در مقابل حقيقت نسبت به انسانهاي ديگر ؟ درباره اين مطلب هم ان شاء الله بعدا عرايضي عرض خواهم كرد .

پس ، از نظر اسلامي ما در همه احساسهاي اخلاقي انسان ، احساس كرامت و شرف و عزت و قدرت و عظمت در درون خود و در خود واقعي خويش است ، آن هم عزت و شرف و كرامت و قدرت و عظمت واقعي و خود واقعي انسان همان نفخت فيه من روحي ( 1 ) است كه خداي متعال در قرآن بيان كرده است انسانهاي كامل اسلام از نظر اخلاق ، يعني انسانهايي كه خود را بهتر از ديگران شناخته اند ، شرف و كرامت را در ذات خودشان بيشتر از ديگران احساس كرده اند . قبلا عرض كردم كه حماسه هاي امام حسين ، همه در اطراف كرامت و عزت و شرافت و نفاست نفس دور مي زند اوامر به معروف و نهي از منكرش هم احساسي است از اين گونه احساسها مي فرمود :

الا ترون ان الحق لا يعمل به و ان الباطل لا يتناهي عنه ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا ( 2 ) مردم ! چشمهايتان نمي بيند ؟ آيا نمي بينيد نيكيها چگونه دارد مهجور و متروك مي شود و به آنها عمل نمي شود ؟ نمي بينيد زشتيها چگونه رايج شده است ؟ يك مؤمن اسلام ، يك انسان شريف ، مرگ را بر زندگيي كه در آن همواره با چنين تابلوهاي زشت مواجه باشد و از تابلوهاي عالي انسانيت هرگز به چشمش نخورد ترجيح مي دهد : ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا ( 2 ) بايد چنين

1. سوره حجر ، آيه . 29 [ ترجمه : از روح خود در آن دميدم ] .

2. بحار الانوار ، ج 44 ، ص . 381

/ 108