چرا بشر نياز به روش اخلاقي و تربيتي دارد ؟
حال در زندگي بشر ، اخلاق و تربيت و ايجاد عادتها - كه به قول معروف طبيعت ثانوي مي باشند - ايجاد طبيعت ثانوي و ملكات مصنوعي در روح بشر كه " خلق " ناميده مي شود چه ضرورتي دارد و چطور شده كه ضرورت پيدا كرده است ؟ اين خودش يك داستاني است ، يك فصلي است و مربوط به ساختمان بشر مي باشد و آن اينكه بشر گويي از لحاظ غريزه ناقص آفريده شده است يعني چه ناقص آفريده شده ؟ در خلقت كه چيزي ناقص آفريده نشده است مقصود اين است : هر حيواني از لحاظ غريزه و صفات طبيعي ، متناسب با زندگي خودش در طبيعت مجهز شده است ، ولي خداي تبارك و تعالي بشر را طوري آفريده است ( و خلق الانسان ضعيفا ) ( 1 ) كه با اينكه استعداد او از لحاظ ترقي و تكامل از هر حيواني بيشتر است ولي از لحاظ غريزه و صفات اوليه طبيعي كه برايش لازم و ضروري است بسيار ضعيف و ناقص مي باشد و گويي در خود طبيعت بشر اين استعداد را قرار داده است كه بشر براي خودش آن روش تربيتي و آن خلقي را كه لازم است ، انتخاب و اختيار بكند ، معلمان و مربيان بيايند و اين نقصي را كه به نظر مي رسد در طبيعت هست تكميل و تتميم بكنند اين خودش داستاني است جمله اي كه رسول اكرم فرمود : بعثت لاتمم مكارم الاخلاق همين است ، من مبعوث شده ام براي تكميل و تتميم خلقهاي فاضل ، يعني صفات اكتسابيي را كه بشر براي سعادت خودش لازم دارد تكميل بكنم و به او ارزاني بدارم اصطلاحي دارند روحانيون در علم اصول مي گويند بعضي از قوانين داريم كه قانون و متمم قانون را جداگانه بايد جعل بكنند در طبيعت آن قانون اين امكان وجود ندارد كه در آن واحد خود قانون با متممش يكجا جعل بشود ، احتياج به متمم الجعل است اين يك رمز فلسفي است و جز اين امكان ندارد . انسانيت انسان جز اين مسيري ندارد كه ابتدا انسان درطبيعت آنطور آفريده شود بعد دستگاههاي تربيتي و اخلاقي بيايند و آن نقص و ضعف را بر طرف بكنند و بشر به قدرت انديشه و اراده خودش [ به كمال خويش برسد بنابر اين انسان ] احتياج به يك سيستم اخلاقي دارد .
1. سوره نساء ، آيه . 28 [ ترجمه : انسان ، ضعيف آفريده شده است ] .