نظر كانت - فلسفه اخلاق نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فلسفه اخلاق - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظر كانت

در دنيا بوده اند كساني ، در مشرق و مغرب ، در مشرق اسلامي
قبرش نوشته اند جمله اي بسيار عالي است گفته است : دو چيز است كه انسان را همواره به اعجاب وا مي دارد و هر چه آنها را مطالعه مي كند بر اعجابش مي افزايد يكي آسمان پر ستاره اي كه بالاي سر ما قرار گرفته است ، و ديگر ، وجدان كه در ضمير ما قرار دارد اساسا در اين مكتب ، اخلاق ، وجدان فطري انساني است كه خداي متعال به هر انساني داده است . در روانشناسي بحثي است طولاني راجع به وجدان يا وجدانهاي انسان ، و به تعبيري كه مناسب با حرفهاي خودمان باشد ، راجع به امور فطري انسان كه چه چيزهايي در فطرت انسان است روي چهار چيز اين بحث هست : يكي وجدان حقيقتجويي يا وجدان علم : آيا انسان علم را به خاطر خود علم دوست دارد ، يعني به حسب فطرت و غريزه كاوشگر آفريده شده است ؟ ديگر همين وجدان اخلاقي است : آيا انسان به حسب فطرت نيكوكار آفريده شده ؟ به او وجداني داده شده كه او را دعوت به نيكوكاري مي كند و فرمان به نيكي مي دهد ؟ سوم وجدان زيبايي است : آيا هر كسي به حسب وجدان خودش بالفطره زيبايي شناس و زيبايي خواه آفريده شده است ؟ و چهارم وجدان پرستش يعني وجدان ديني و مذهبي كه آيا هر انساني به حسب خلقت و فطرت ، پرستنده و خدا خواه و خدا دوست و خدا پرست آفريده شده است يا نه ؟ كانت روي مسئله وجدان اخلاقي تكيه كرده است .

بنابر اين طبق اين نظريه ، اخلاق يعني دستورهاي صريح و قاطعي كه وجدان انسان به انسان الهام مي كند اگر بپرسيد چرا انسانها ايثار مي كنند ؟ مي گويد اين ، امر وجدان است ، چرا ندارد ، دليل ندارد ، وجدان امر كرده چرا انسانها حق شناس اند ؟ مي گويد حق شناسي الهام وجدان است چرا انسانها از عفو بيشتر لذت مي برند تا انتقام ، و به جاي انتقام عفو مي كنند ؟ مي گويد فرمان وجدان است چرا انسان تن به ذلت دادن را سختتر از جان دادن مي داند و مي گويد زير بار ذلت نمي روم ؟ مي گويد فرمان وجدان است و جز فرمان وجدان چيز ديگري نيست . چند كلمه اي ذكر مصيبت مي كنم : مكرر شنيده و مي دانيد در حادثه كربلا يكي از شاخصهاي اخلاقي كه در شخص مقدس سيدالشهداء و ياران و اهل بيتش نمودار است اين حالت اخلاقي است كه ما تن به ذلت نمي دهيم ، ما اسير مي شويم ، تن ما ممكن است در زنجير قرار بگيرد ، گردنهاي ما ممكن است در زير غلهاي سنگين خرد بشود ، مجروح و خونريزان بشود ، ولي روح ما به هيچ وجه زير بار ذلت نمي رود ، ولو زني اسير باشيم . اسرار را وارد مجلس پسر زياد مي كنند .

زنان اهل بيت و زنان بعضي از اصحاب ، و خدمتكاران و كنيزان همه گويي دور زينب حلقه زده بودند . به اين وضع حضرت زينب وارد مجلس ابن زياد شد . و زينب زني بلند بالا بود . در آن ميان ، او كه قدش بلندتر بود نمايان بود . زينب وارد شد و سلام نكرد . ابن زياد توقع داشت بعد از اين حادثه كه به خيال خودش اينها را خرد كرده و تمام نيروهايشان را گرفته است ، ديگر بايد اينها تسليم شده باشند ، فكر مي كرد اكنون وقت خواهش و التماس است ، و انتظار داشت زينب لااقل سلامي به عنوان رشوه به او بدهد ، ولي چنين رشوه اي را هم زينب نداد . ناراحت شد . نمي دانست كه روح آنها خرد شدني نيست .

وقتي زينب نشست ، او با تجبر و تكبري گفت : من هذه المتكبرش ؟ يا : من هذه المتنكرش ؟ ( دو جور نوشته اند ) يعني اين زن پر تكبر كيست ؟ يعني چرا به ما سلام نكرد ؟ يا : اين زن ناشناس كيست ؟ كسي به او جواب نداد . سؤالش را تكرار كرد . باز هم كسي جواب نداد . دفعه سوم يا چهارم يكي از زنها گفت : هذه زينب بنت علي بن ابي طالب ( 1 ) اين زينب دختر علي است . ابن زياد شروع كرد به رذالت و پستي نشان دادن ، گفت : الحمد لله الذي فضحكم و اكذب احدوثتكم ( 2 ) خدا را سپاس مي گويم كه شما را رسوا و دروغ شما را

1. بحار الانوار ، ج 45 ، ص 115 ، باب . 39

2. لهوف ( با ترجمه ) ص . 160

/ 108