تمثيل خيلي خوبي مولوي دارد : فرض كنيد انسان زميني جهت ساختمان براي خودش تهيه كرده به هر علتي روزها نمي رود آنجا ساختمان كند هنگام شب ، عمله و بنا و مهندس و مصالح مي فرستد آنجا تا يك ساختمان بسازند براي اينكه در آن سكونت بكند پولها خرج مي كند خانه اي مي سازند مكمل و مجهز ، و او هم خاطرش جمع كه خانه خيلي خوبي براي خودش ساخته است آن روزي كه حركت مي كند برود داخل خانه ، وقتي نگاه مي كند مي بيند خانه را در زمين ديگران ساخته ، خانه را ساخته ولي نه در زمين خودش ، در زمين ديگران زمين خودش چطور ؟ لخت و عور آنجا مانده چه حالتي به انسان دست مي دهد ؟ مي گويد اين ، حالت همان آدمي است كه وارد قيامت مي شود ، خودش را مي بيند مثل يك زمين لخت ، آن كه برايش كار نكرده خودش است ، و آن كه برايش كار كرده ، او نبوده .
اگر اين بدن را هميشه توي مشك بگذاري ، همين قدر كه مرد ، دو روز كه بگذرد عفونت مي گيرد و مردم مجبورند براي فرار از عفونتش ، آن را دو متر زير خاك مخفي بكنند .
و لا تكونوا كالدين نسوا الله فانسيهم انفسهم ( 2 ) .
1. كه " خود " ت او هستي . 2. سوره حشر ، آيه . 19