فلسفه اخلاق

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 108/ 85
نمايش فراداده

همداني كه از اعاجيب اهل معني بوده مي نويسند كه يك آقايي آمد پيش مرحوم آخوند و مرحوم آخوند او را توبه داد چهل و هشت ساعت بعد وقتي آمد ، ما او را نشناختيم آنچنان عوض شده بود از نظر چهره و قيافه كه ما باور نمي كرديم كه اين همان آدم چهل و هشت ساعت پيش است . من اين را از نظر خصلت بشري مورد مطالعه قرار مي دهم : اين دگرگوني آن آقاي تائب در محضر آخوند ملاحسينقلي همداني ، كه راهش به آن طرف است يكمرتبه بر مي گردد به اين طرف و عليه خودش شورش و عصيان و انقلاب مي كند ، چه توجيهي دارد ؟ كي عليه كي قيام و شورش و انقلاب مي كند ؟ اينها است كه براي بشر درس است ، درس بزرگ من عرف نفسه عرف ربه اگر انسان خود را بشناسد خداي خودش را شناخته است . اين گرايشهاي شديد از كجا پيدا مي شود ؟ ريشه و منبعش كجاست ؟ درباب گرايشهاي اخلاقي كه يكي از آنها توبه بود ، گرايشهاي ديگري هست كه با منفعت يك فرد اصلا سازگار نيست و فقط اسمش خدمت به جامعه و بشريت است ، مثل : خود را فاني كردن براي باقي ماندن جامعه ، خود را محروم كردن براي رفاه جامعه ، خود را در رنج انداختن براي به آسايش رسيدن جامعه ، كه اينها با هيچ حساب مادي جور در نمي آيد .

آيا روح اجتماع است كه گرايشهاي اخلاقي را الهام مي كند ؟

حال وقتي مي خواهند اين گرايشها را توجيه كنند چه مي گويند ؟ بعضي گفته اند روح اجتماع است كه وحي مي كند ، روح اجتماع الهام مي كند به انسان كه چنين كار را بكن " روح اجتماع الهام مي كند " معنايش اين است كه روح اجتماع مي فريبد ، و جز فريب معني ديگري ندارد عين آن حرفي كه آن شخص درباره زنبور عسل گفت كه روح كندو است كه به زنبور عسل وحي مي فرستد و او اين كارهاي شگفت را انجام مي دهد ، اين آقا كه در گرايشهاي معنوي كميتش لنگ است مي گويد روح جامعه است كه دارد وحي مي فرستد جامعه چيست ؟ جامعه يعني مجموع افراد با يك تركيب مخصوص جامعه كه وجودي مستقل از افراد ندارد مگر يك وجود اعتباري ، و وجود اعتباري كه روح ندارد گيرم روح داشته باشد ، روح جامعه از كجا اين را گرفت و الهام كرد ؟ [ و به عبارت ديگر ] كي به خود روح جامعه الهام كرد ؟ و تازه الهيون كه مي گويند خداي متعال است كه به بشر الهام مي كند ، مي گويند خداي عادلي كه هيچ عملي را بي پاداش نمي گذارد : للذين احسنوا الحسني و زيادش ( 1 ) . محال است چنين چيزي كه خدا به بشر بگويد :

اي بشر ! تو سعادت خودت را ، هستي خودت را فدا كن براي هيچ و پوچ بلكه پشت سرش پاداش است از نظر آن حقيقتي كه وحي مي فرستد يعني خدا ، اين عمل يك عمل حكيمانه است و بي پاداش نيست ولي وقتي بگوييم ماورائي وجود ندارد ، روح جامعه است كه به بشر بدبخت الهام مي كند كه خودت را به آتش بيانداز تا ديگران نجات پيدا كنند ، و بعد هم كه خود را به آتش انداختي ، رفتي كه رفتي آنجا كه عرب ني بياندازد ، و تمام شد ، اين يعني روح جامعه دارد مي فريبد .

1. سوره يونس ، آيه . 26 [ ترجمه : مردم نيكوكار به نيكوترين پاداش عمل خود و زيادت لطف خدا نايل شوند ] .