معاد

مرتضی مطهری

نسخه متنی -صفحه : 110/ 35
نمايش فراداده

 كرده ايد كه شما را عبث آفريده ايم و اين كه شما به سوي ما بازگردانده نمي شويد ؟ مفهوم آيه به اصطلاح استفهام انكاري است : شما چنين گمان كرده ايد ؟ يعني چه گمان باطلي ! مفهوم آيه اين است : اگر بنا شود كه شما به سوي ما بازگردانده نشويد ، خلقت شما عبث است و شما باور مي كنيد كه ما عبث خلق كنيم ؟ اين استدلال بر قيامت است از خدا ، يعني براي اثبات قيامت ، خدا پايه استدلال قرار داده شده است . [ مي گويد ] ما را مي شناسيد و قبول داريد يا نه ؟ به كساني مي گويد كه الله را قبول دارند :

 الله شما را خلق كند و قيامتي نباشد ، پس خلقت شما عبث باشد ؟ " فتعالي الله غ" خداوند متعالي و برتر و بالاتر است و منزه است از چنين نسبتها ، " الملك " صاحب قدرت و سلطان ( 1 ) . تمام جنبه هايي كه در خداوند است ، به موجب آنها امكان ندارد

 كه خلقت عبثي صورت بگيرد . اول از همه ، قدرت غير متناهي اش را ذكر مي كند كه عجز و ناتواني در كار نيست . ممكن است انسان كار عبثي بكند ولي منشأ عبث بودن آن اين است كه قدرتش نارساست . خيلي اوقات آدم يك كاري را شروع مي كند و بعد به نتيجه و نهايت نمي رسد و علت به نتيجه نرسيدنش اين است كه نتوانسته است ، مي گويد يك كار لغو بيهوده اي كرديم ، به جايي هم نرسيد . " الملك " صاحب قدرت مطلقه ، " الحق " آن كه در ذات او هيچ نوع بطلاني و نقصي و نابودي اي نيست ، ثابت است ( 2 ) . كأنه مي خواهد بگويد آن كه حق است خلقش هم حق است ، ذي الحق حق است . شما مي گوييد خلقت عبث و باطل است ؟ تعبير ديگر قرآن اين است كه به جاي " عبث " كلمه " باطل " را آورده است .

 از حق حق ناشي مي شود نه باطل ، از حق عبث ناشي نمي شود ( چون عبث مساوي است با باطل ) . " لا اله الا هو " كأنه در اينجا اين سخن گفته مي شود كه شايد موانعي ، مزاحمي در كار باشد ، قدرت و خداي ديگري مانع كار شود ، مثل داستان خير و شرهايي كه در فلسفه هاي ثنوي و اديان ثنويه بوده است . [ مي گويد ] معبودي غير او نيست ، چون رب هميشه معبود است ، يعني ربي غير او نيست ، لذا بعد هم كلمه " رب " را آورده : " رب العرش الكريم " صاحب عرش

. 1 " ملك " از ماده ملك است و ملك يعني قدرت و سلطان . كلمه " ملك " از اسماء الله است ، از آن جهت كه زمام همه عالم و مهار همه اشياء در دست قدرت پروردگار است و همه جريانها با مشيت و اراده اوست .

. 2 حق يحق ، ثبت يثبت است كه مرادف با وجود است . حق مطلق يعني موجود مطلق ، يعني آن كه در ذات او عدم و نيستي راه ندارد .