دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 2 -صفحه : 384/ 122
نمايش فراداده

سپس انگشتانش را در ميان انگشتانم كرد و گفت: «به من وعده داده شده است كه جن و اِنس، به من ايمان مى‏آورند. انسان‏ها ايمان آورده‏اند و جنّيان را هم كه ديدى». و گفت: «گمان مى‏كنم كه مرگم نزديك است».

گفتم: اى پيامبر خدا! آيا ابو بكر را جانشين خود نمى‏كنى؟ از من رو گردانْد. فهميدم كه با او موافق نيست. گفتم: اى پيامبر خدا! آيا عمر را جانشين خود نمى‏سازى؟ باز از من رو گردانْد و فهميدم كه با او هم موافق نيست. گفتم: اى پيامبرخدا! آيا على عليه السلام را جانشين خود نمى‏كنى؟ گفت: «همان است. سوگند به آن‏كه جز او خدايى نيست، اگر با او بيعت كنيد و از او فرمان بَريد، همه شما را به بهشت، وارد مى‏كنم». 1

425.المعجم الكبير ـ به نقل از عبد اللّه‏ بن مسعود ـ: در شب «وفد الجن» 2با پيامبر صلي الله عليه و آله بودم. آه سردى كشيد. گفتم: اى پيامبر خدا! شما را چه مى‏شود؟ گفت: «خبرِ رفتنم آمده است، اى ابن مسعود!». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: ابو بكر را . سكوت كرد.

سپس لختى گذشت و باز، آه سردى كشيد. گفتم: اى پيامبر خدا! در چه فكرى هستى؟ پدر و مادرم به فدايت! گفت: «اى ابن مسعود! خبرِ رفتنم رسيده است». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: عمر را. خاموش ماند.

سپس اندكى گذشت و بار ديگر، آه سردى كشيد. گفتم: شما را چه مى‏شود؟ گفت: «مرگم نزديك است، اى ابن مسعود!». گفتم: جانشينى تعيين كن. گفت: «چه كسى را؟». گفتم: على بن ابى طالب را. گفت: «هان! سوگند به آن‏كه جانم در دست اوست، اگر از او فرمان بَرند، همگى به تمامى به بهشت مى‏روند». 3

1 -  المعجم الكبير: 10/67/9969.

2 -  يعنى «هيئت نماينده جنّيان».

3 -  المعجم الكبير: 10/68/9970، المصنّف: 11/317/20646.