دانش نامه امیر المؤمنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ

مؤلفان: محمد محمدی ری شهری، محمدکاظم طباطبایی، محمود طباطبائی نژاد؛ مترجمان: عبدالهادی مسعودی، مهدی مهریزی، ابوالقاسم حسینی، جواد محدثی، محمدعلی سلطانی

جلد 3 -صفحه : 325/ 5
نمايش فراداده

به جانم سوگند، يقين داشتم كه تو در گذشته‏اى/

ليكن بى‏تابى باعث شد تا آن سخنان را بگويم و آشكار كنم. 1

927 .صحيح البخارى ـ به نقل از عايشه ـ: پيامبر خدا در گذشت، در حالى كه ابوبكر در سُنْح (عاليه) 2بود. پس، عمر برخاست و گفت: به خدا سوگند، پيامبر خدا وفات نيافته است.

نيز گفت: به خدا سوگند، جز اين، چيز ديگرى را باور ندارم و بى‏گمان، خداوند، او را بر مى‏انگيزد و دست و پاى كسانى را مى‏بُرد.

پس، ابو بكر آمد و چهره پيامبر خدا را گشود و او را بوسيد و گفت: پدر و مادرم فداى تو باد! پاكْ زندگى نمودى و پاك در گذشتى. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هرگز خداوند، مرگ را دو بار به تو نمى‏چشانَد. سپس بيرون آمد و گفت: اى سوگندخورنده! آرام‏تر.

چون ابو بكر به سخن در آمد، عمر نشست. پس، ابو بكر به حمد و ثناى الهى پرداخت و گفت: آگاه‏باشيد! هر كس محمّد را مى‏پرستد، بداند كه محمّد در گذشته و هر كس خدا را مى‏پرستد، پس، خداوندْ زنده است و نمى‏ميرد. و گفت : «تو مى‏ميرى و آنان نيز مى‏ميرند» و گفت: «و محمّد، جز پيامبرى نيست كه پيش از او هم پيامبرانى بوده‏اند. آيا اگر بميرد يا كشته شود، [از دين او] باز مى‏گرديد؟ و هر كس از عقيده‏اش باز گردد، هرگز به خداوند، زيانى نمى‏رساند و زودا كه خداوند، سپاسگزاران را پاداش دهد!».

پس، مردم، هق‏هق‏كنان گريستند. 3

1 -  تاريخ اليعقوبى: 2/114، السيرة النبويّة ،ابن هشام: 4/305، شرح نهج البلاغة: 1/178 .

2 -  سُنح يا همان عاليه، جايى در نزديكى مدينه است كه خانه ابو بكر در آن جا بوده است. (تاج العروس: 4/96)

3 -  صحيح البخارى: 3/1341/3467، سنن ابن ماجة: 1/520/1627 .